یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
این دل که به یادت همه دم مست و خراب استگر بر سر آغوش تو می بود چه می شد ؟...
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست...؟!...
سهمِ من از تو صدایی است که نه میشود بوسید نه در آغوش گرفت!...
این شهر مرا با تو نمى خواست عزیز......
بغل کن مراچنان تنگ که هیچکس نفهمدزخم....روی تن من بود٬یاتو...