شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
دل قوری شکست/از کتری/بخاری بلند نمی شد...
باز کرد/ دکمه هایش را ماه/درون شب/ گم شدیم...
فردا برف و باران/ امروز من و خورشید/برهنه...
راه ها/ در جستجوی/ جای پاهای باقی مانده اند.برف اب شده است...
کلمات/ کلافی سر در گم اندخیابانرودخانه ای سرخ...
آشفته کرد / موی سرش را آذر/ دف می زند پاییز...
شادمانی /گم شده است/کوچه ها/پُراز اندوه و دلتنگی/چقدر/در خیابان/مُرده ریخته است...
این باغِ لگدکوب شده/ شکوفههای گلسرخ/باز/به پرواز درامد سینه سرخ ....
برگ ها زخمی/پاییز گنجشک ها را/چال کرد پشتِ میله ها...
چتر را بست / مسافرخیابان/منفی صفر...
صبح پاییز/افتاده روی روزنامه ها/آفتاب درون جدول...
درخت آزاد هم یک روز هیزم می شود.طوری بسوز داغ بگذاری روی آتش....
برگ ها می ریزند/ورق به ورق لای پاییز/فریاد درختان...
چتر باران را /بهم زد / توفان / پیاده رو / رقص پای پاییز...
نه ماه خوابیده / نه شاعر/بوف کنار فانوس...
حسرت به دل مانده باد،برای گرفتن دستِ برگها......
نیمکت/بو می کشد/تنهایی را/پارک/خیس شده است...
یکی یکی هرس شد/ انار/ لب وگونههای سایه خون...
سُرخ شد گونه ی آب/کنار حوض/سایه ی اَنار...
انتظار/لانه کرده کنج اتاق/شب/سر و تن میشورد/در باران پاییزی ....
چه خوب/جفت و جور شد لب/دو سنجاقک...
آمدیخاطره ها را ورق زدیآینهاشک می ریزد...
مداد/تنهایی را کلاغ پر می برد/کلمه ها به خط...
همین باد/پاییز را زمین زد/تن زخمی زنجره ها...
در من سرد شددو فنجان چایکه قرار بودبا هم بنوشیم...
سُرخیِ پیراهنت / که پاشیده شد /خیابان / شکوفه زد!...
تندتند مینویسد / شب... / گریه / خاطرات را، آب و تاب میدهد...
شراب/روی پا ایستاد/برای چشم هایتو/نه خدا خوابید/نه من...
دوبرگ/روی نوک سینه ی پاییز/باد دست بردار نیست...
سودای سفر/ راه را سنجاق کردزمان ایستادراهرفت....
چقدر بگویمموهایت را ببنددلم را باد دارد میبرد....
شعرهایممثل دامنت کوتاهباد که می وزدشاعرترمی شوم...
ماهاز یقه ات بیرون آمدشب راهش راگم کرددکمه ات راببند...
اجنه های رودخانهسنجاقم کردندوگرنه ماوایم دریابود...
گنجشک/می خوانَد/گلوی پنجره /می شکوفد/سپیدی/جارو می کشد/کوچه ها را...
هنوز/ سکوت/ ریخته در خیابان/پرت می شویم/ از این سکوت/به آن سکوت...
تکه ای نانکمی نمکگرسنگی بردبرکت سفره را...
ابرهای سیاهره آورد آورده اندزنبیل زنبیلشبروی شانه ی روز بلند...
تشنگی مفرط روزنه ها/ تماشایی است/ پاییز...
تماشایی است/ جابجایی/پاییز برگ ریز...
آرام آرام/ عبور کردم از مرداب/ زیر برگ های نیلوفر/ صدای بوسه ی اردک ماهی ها...
آغوش آغوش/می ریزند بدون بوسه/گریه ی درختان...
من وغروب/روی یک خط ایستاده ایم/سبز شد برنج...
پیراهنمبوی تورا میدهدازبس که خیالت راشبهادرآغوش دارم....
روز،،،/حیران شد/حیران،،،/از کنارش/عبور کرد/محبوبه ی شب...
گفتی میز را بچین / می آیم / چقدر برف نشسته روی صندلی...
پاییز/چهار گوشه ی فصل ها/جنگ/سنجاقک ها/سینه خیز...
پاک نمیشود خونی که پاک استدست ات را به گردن دستمالنیانداز...
فریزر هم بو می دهد...