شنبه , ۱۰ آذر ۱۴۰۳
من دلم را که می تپد با توگرچه گمراه دوست می دارم...
دیروز، غرورش همه جا ورد زبان بودحالا جلوی آینه، هم قدّ خودش نیست......
پیش چشم همه از خویش یلی ساختهامپیش چشمان تو اما سپر انداختهام...
تو دلیل شومن زندگی میکنم...️️️...
اے لبانت بوسه گاه بوسه امخیره چشمانم به راه بوسه ات ......
در سر هوس عشق تو دارم همه روز...
خوشبختیداشتن آدمیه که حتی از راه دور هم حالت رو خوب کنه️️️...
و در معراج آغوشتپر از حالِ خوشایندم......
تجربه میوه ای است که آن را نمی چینند مگر پس از گندیدن!...
همیشه اونی دورت میزنه که خیلی ها رو به خاطرش، از دورت حذف کردی......
ما نسلی هستیم که اگه از شدت دلتنگی بمیریم بازم غرورمون برامون مهمتره......
این که میدونی هیچی تهش نیست ولی باز ادامه میدی خودش از همه چی دلگیرتره....
چرا سراغ اون که رفته رو داری بازم میگیری ......
و من گاهی نه صورتت ، نه چشمانت ، که دلم میخواهد صدایت را ببینم ......
آرامشی که اکنون دارم مدیون انتظاریستکه دیگر از کسی ندارم !...
ما فراموش میشیم مثل همون زمستونایی که برف نبارید...
تو با من قدم بزنمن تا تہ دنیاجاده میسازم...
دل پیش کسی باشدو وصلش نتوانیلعنت به من و زندگی وعشق و جوانی......
تماممن شده اس حس دوست داشتن تو...
یک تو آزردی مرا و یک جهان شادم نکرد.......
چشمی به تخت و بخت ندارم مرا بس استیک صندلی برای نشستن کنار تو...
خدایاتمام زندگیم رو خودت نقاشى کنمن به قلم رحمت تو ایمان دارم ......
تا در دل هم باشیم، تاوان بدی دادیماو گیره ی مویش را، من ایل و تبارم را...
همیشه بیادتم بهمن ماهی جانم تولدت مبارک...
همیشه باید ببینی تو دلش چی سِیو شدی نه تو گوشیش...
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغامتو فارغی و به اَفسوس میرود ایام ......
ببین منودور کسی بگرد که وقتی نیستی چشماش دور کسی نگرده...
اجازه نمیدهم سر مزارم گریه کنندزندگیام گریه داشت که همه خندیدند و رفتند...
سلامتی دلی که تنگش کردیشکستیشلهش کردیاما هنوزم به یاد تو میتپه....
بزن به سلامتی سنگ کف رودخانه که عین من و تو آب از سرش گذشته...
گفتن دل گفتم دلاورگفتن دلبر گفتم…مادر...
وآس هَرکی شّآخی،وآسْ ما بِگو اُولیات بیآد...
زندگیچه با خلافچه بی خلافچه برخلافمیگذرد …...
نه آرزوی کسیم نه آویزون کسیپس بزن به سلامتی بی کسی...
از محبت خارها شاخمیشوند اون قدیم بودگل می شدند...
ما را دفن کردنندانستن ما دانه ایم...
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبیولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم...
من خستم اما میدونم که میرسم بالاخرهمن میسازم دوباره دنیامو یه نفره...
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام!!شرمنده جوانی ام از این زندگانی ام!!...
هیچ کجا خانهی آدم نمیشود ،حرف از آغوشِ توست ......
دوست داشتن را در چشمی بجویکه حتی وقتی بسته است ،رویای تو را ببیند ......
مقیم کوی تو تشویش صبح و شام نداردکه در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی...
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل استصراحی می ناب و سفینه ی غزل است...
دریغ و درد که تا این زمان ندانستمکه کیمیای سعادت رفیق بود رفیق...
شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیارمهربانی کِی سرآمد شهریاران را چه شد ؟...
عشق مثل همین بادهای کویریست ،مگر نیاید ! وقتی آمد چشمها را کور میکند !...
موفقیت تنها یک چیز است :اینکه زندگی را به دلخواهِ خود بگذرانید...
تا وقتی خودتو به خریت زدی نزدیکم نشواطرافِ من طویله نیست!...
توی این مملکتدخل و خرج جوری شده که،خرج نکرده دخلت اومده......
خوب ترین بهمنی دنیا تولدت مبارک...