یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
وقتی دلتنگم، به تو می اندشم......
تو اوج خوشگذرونی بهت پی ام میده دلتنگتماین دیگه خیلی دوستت داره..!...
من آن سرباز دلتنگمکه با تردید در میدانبرای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را...
حس خوب یعنی بهش بگی دلتنگتمیه ربع بعد پیام بده بیا پایین جلو درم ️...
دلتنگم و باید سراغت را بگیرم ایکاش میگفتی همین حالا کجایی......
دلم یک دوست می خواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید خانه را ول کن بگو من کی کجا باشم؟...
هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزارچنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار...
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوبفرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب...
سرد و بی نورم ،شب بیداری هایم را پایانی نیست.آغوشت٬ چشمانت٬وسوسه ی بوسه هایت٬همه را در یک کلام کوچک٬درتو خلاصه می کنم :من برای تو دلتنگم...