شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
ادامه چشمهای تو می شود دریا...می شود اقیانوس ...و من قایق بی پارویی که ...موج به موج غرق توام !...
موسیقی نمی دانم...بداهه می نوازمت....با تحریرهای مخملی...زیرو بم آغوشت راخوب بلدم . . . !...
دوست داشتنت...بوی خوب نان بِرشته می دهد...مزه ی خامه و عسل...و من همیشه جانم در می رود ...برای بوسیدنت...برای بوییدنت...خوشمزه ی دلخواه من !...
در دل من...همیشه زمان به وقت چشم های توست...چشمهایت را که می بندی...غروب می کنم......
گفتن "من دوستت دارم" پُر از شیرینی است... .مزه اش در زیر باران ...از عسل دلچسب تر.... ....
رو به هر راهی که می روم...رو براه توام...️رو به راه سرزمین آغوش تو...رو به راه چشم های تو...من ...حالِ دلم همیشه با تو روبراه است......
همیشه لحظه هایم ...باتو مثل شهد شیرین است...عسل می ریزد از ...سر تا به پای دلبری هایت !️...
هر لحظہ من آغوش تو را میخواهم ،شرمنده ڪہ ڪودڪ درونم بغلی ست...
تن زده ام آغوشت راچه قدر به من می آید رنگشجنسش واندازه اش ... که به قد تمام بی کسی هایم بر دلم نشسته است !...
ماشه را بچکان بغضت را خالی کندر سینه کش دیوارتنهاییمگلوله بارانم کن جرم من !پرسه زدن در کوچه پس کوچه های خیال چشمان توست !!...
به دل هایمان عشق بدهکاریم سرانگشتی هم که حساب وا کنیم سر جمع می شود هزار هزارتا بوسه و یک عالمه بغل کمی نزدیکتر بیا بغلم کن تا ببوسمت...
آوار یعنی ...نداشتن شانه های تو...وقتی دلتنگی هایم در من فرو می ریزد و خشت به خشت... ویران میشوم !!!...
می گویی دوستت دارم....هوا بَرَم می دارد...سبک می شوم...می شوم پَر قو...آن قدر بالا می روم که ...آسمان آغوش تو...می شود سرزمین عاشقانه هایم......
روزی که بوسیدی مرا !تب کردم و گفتی...واگیر دارد عشق ...امیدی به درمان نیست !...
گناه همه ی بوسه های عاشقانه..به گردن من..من به پای دوستت دارم..سر که هیچ..جان می دهم..من و عشق که ..با هم این حرف ها را نداریم.....
تو با همه فرق داری هرکس آمد...خاطره ای درمن جا گذاشت و رفت...اما توآمدی و...تمام مرا با خودت بردی !!️️️...
تُ بارانیت را بپوش من چتر برمی دارم ...بغض هایمان را که قدم زدیمباران را بهانه کنیم ...و دلتنگی هایمان راروی شانه های هم بباریم !!...
پاییز ...عزیز دُردانه ی فصل هاست...سوگُلی دل های عاشق...فصل باران های زود به زود بوسه های خیس...️و چترهایی که .... عشق را خوب می فهمند......
لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی ست...مجنون شو و در کوه و بیابان ...بغلم کن !!...
دوستت دارم را...آهسته بگو...آرام آرام...نرم نرم...می خواهم ...عشق به خوردِ جانم برود !...
بلند و عاشقانه می بوسمت...می خواهم صدای عشق دنیا را بر دارد....
رنگ صدای تو را دوست دارم...رنگ صدای تو سپید است...سپیدِ مایل به عشق...با رگه هایی از آفتاب و باران...حرف بزن !من به ملودیِ خوش آب و رنگِ صدای تو...دل بسته ام !...
ادامه ی چشم های تو...می شود دریا...می شود اقیانوس...و من قایق بی پارویی که...موج به موج...غرق توام !.......
من هوایی بارانی ام...این روزها...جان می دهم...برای پرسه های عاشقانه...بی چتر بیا...خیس خیس...در من قدم بزن......
.تو با عشق مو نمی زنی !دُرُست شبیه سیبی ...که از وسط دو نیم شده است...ولی نه !تو شیرین تری...خوش آب و رنگ تر ...وسوسه آلودتر......
لیلی شُدَنم باز در آغوش تو حَتمی ست...مَجنون شو و در کوه و بیابان بغلم کن !!!️...
بوسه را...لای حریری از عشق بپیچ...دوباره وسوسه ام کن!عزیز دلم....از جاذبه ی لب های تو...سیب های بهشت هم....به گناه می افتند...چه برسد به من!که آلوده ی توام......
گناه همه ی بوسه های عاشقانه...به گردن من...من به پای دوستت دارم...سر که هیچ...جان می دهم...من و عشق که ...با هم این حرف ها را نداریم......
به چشم هایم که چشم می دوخت...نفسم می بُرید...بعدها فهمیدم...عشق...خودش می بُرد و می دوزد...گوشش هم به هیچ چیز و هیچ کسبدهکار نیست...️...
آغوش تو...تن پوشی ست...پُراز شکوفه های سیب و انار...من با تو چهار فصل بهارم......
.لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی ست...مجنون شو و در کوه و بیابان ...بغلم کن !!...
با لب هایم نه !من همیشه تو را...با چشم هایم می بوسم...آرام تر...گرم تر...عاشقانه تر......
هر لحظه من آغوش پر بوس تو️ را می خواهم...شرمنده که کودک درونم بغلی ست......
بلند و عاشقانه میبوسمتمیخواهم صدای عشقدنیا را بر دارد ...!!!...
دوستت دارم را ️قُرص و محکم می خواهماز همان هایی کهمزه اش می ماند زیر دندانمی نشیند ته ته دلت ......
آفتاب...به مزارع قهوه ی چشم های تو...که می رسد....صبح می شود...چشم وا کن...که دلم لک زده است...برای نوشیدنِ فنجان فنجان عشق......