دست افشانی می کنند
ثانیه ها
بر مزار رویاها
غروب هر جمعه
-بادصبا...
چه شاعرانه مرگی ست
خوابیدن روی کلماتی که
بی نیازت می کنند از فریاد ...
به پرواز در می آورد
بادبادک آرزوها را
دخترک قصه ها
-بادصبا...
پلی خواهم زد
میان دستان احساس
تا با گام های عشق
قدم بگذاریم به مهر
بر سرزمین همیشه سبز
-بادصبا...
و چقدر یک فصل کم است
برای باریدن تو
کاش لااقل کلاغی بودم؛
بی لانه...
آخرین جمعه پاییز منی
تو نقاب از رخ رنگین بردار
نسرین حسینی...
کجا به شکاندن تو فکر خواهم کرد ،
خوش دل !
من به تکسیر دانه هایت
دل خوش نیستم...
ڪاش
برفی ببارد
براین تاریڪی دل!
پروانه فرهی(پرر)
۱۴ دوصفر مهر ۴...
در اقلیم زنانگی ام!
باید زود تر بخوابم ،
دارم بیداری می بینم ..
صدیقه بیگلری...
کی موهاتو وا کردی!
که اینگونه ،
شاهد سقوط آبشار گیسوان تواَم..
صدیقه بیگلری...
ساعت ها دیوانه شدند
وقتی ماه ها از تو بی خبر ماندم. .
صدیقه بیگلری...
تنها تویی که
از دهانم بیرون می آیی،
دهانم را هم
که ببندند.
زانا کوردستانی...
من،،،
پرنده ام،
گلبوته ام...
اگرچه؛
شبیه تنهایی
--بی حجم !...
چه برفی روییده !
کاش پانگذارد هیچ بهاری برآن
خُنُک بماند
دشت زمستان...