آی هجاهای خفته در گلو
برای که!
چه وقت؟
شعر می شوید...
زانا کوردستانی...
جز خیالت
چیست تسلی این دل
غربت رفته؟!
زانا کوردستانی...
شاعر نمی میرد
بال می گشاید
پرنده می شود
و فراموش می کند راه زمین را
زانا کوردستانی...
شعرهایم را،،،
در آتش انداختم!
تو اما؛
از آتش و دود-
--برخواستی!
لیلا طیبی (رها)...
شب پره ام اما،
اگر باورت بشود؛
در ذهن من،
خورشید خیمه زده است!
لیلا طیبی (رها)...
مرورم کن!
بخوانم باز!
من خواندنی ترین کتابم...
--یک کودک.
رها فلاحی...
ایمان آورده ام؛
به صبحگاه آمدنت.
اگرنه،
سیاهی شب،
[نمایش اهریمن] ست!
لیلا طیبی (رها)...
اعدام شده است؛
شاخه های خشکیده
--بر پیکر درخت!
...
آه از برگ های خشکیده!
لیلا طیبی (رها)...
نام زیبای تو!
آواز لب های من است.
شعر: چنار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
دلم
برگ برگ می ریزد،
آخ، پاییز برگ ریزم بی تو!
شعر: چنار علی
برگردان: زانا کوردستانی...
چه سخاوتمندست؛
-- [نسیم]
حتا به سرِ
علف های هرز!
لیلا طیبی (رها)...
می ترسم
از سکوت ستاره ها
گاهی که حواسم ابری ست
دامن ماه را بگیرد ...
مهری چراغی(موژان)
موژان(م.چ)...
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم...