شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
با غروب خورشید، جنگلی خالی از سکنه،پر از زندگی می شود.مه رویایی هوا را فرا گرفته است.یک گل سفید در نسیم می لرزد.تنهایی و غم در غروب خورشید در جنگل زمزمه می کنندپرتوهای خورشید در میان درختان می رقصندمعمای زندگی بر باد زمزمه می شود،اما چه کسی اهمیت می دهد؟ غزل قدیمی...
در قلمرو پرده های نقره ای و رویاها،مردی زندگی می کرد که چهره ای غمگین داشت،جیمز دین، آه چقدر غمش می درخشد،معمایی از مالیخولیا عالی.در سیاه و سفید، چهره او می درخشید،اثری محو نشدنی بر نسل بشر،با چشمانی که رازهایی نهفته است، در اعماق ناشناخته خود،روحی بسیار مضطرب، قلبی که نشان داده نشده است.آه، شورشی که در جان او شعله ور شد،نگاهش، پنجره ای به سوی ذهنی رنجور،هنرمندی آشفته، به دنبال آرامشی برای یافتن،در شخصیت هایی که او به تصو...
در روز جهانی ناشنوایان، هلن کلر را گرامی داریم،که قدرت و استقامت او را به ستاره ای تبدیل کرد،نمونه ای از اینکه چگونه می توان بر ناملایمات غلبه کرد،و زیبایی را در زندگی حتی در تفاوت آن بیابید.اگرچه ناشنوا و نابینا بود، اما یاد گرفت که ارتباط برقرار کند،از طریق لمس و زبان اشاره، دنیای او ترجمه شد،یک الهام واقعی ، میراث او زنده است، همیشه درخشان،در این روز ما مبارزه شجاعانه او را جشن می گیریم.غزل قدیمی هشتم مهر ماه روز جهانی ن...
آفتاب بهانه ی انتظار شب هاستو بوی گل ها دلیل خنکی بادهادر وجود طبیعت، آن خوشی و خوبیمیلاد یک شب آرام و آرزوهاقسم به آغوش گرم خورشیدکه بستری است برای آرامش جانهاغزل قدیمی...
دره سرسبز در آغوش خورشیداز تاریکی شب های سرد برخاستگیاهان و درختان پر شادیدر غم دل ها آرامش به دوش آوردای دره سرسبز گل و بلبلهمیشه با تو دوستی برقرار استغزل قدیمی...
در خلوت دره ای سرسبز ایستادم،به شکوهمندی کوه های بلند و دریاهای پرخروشمطبیعت مرا در آغوش گرفتهو تابستان برایم رویاپردازی کرده است.در این دره، دختری رویاپرداز در تنهایی خود می خندد،و من شادم ،همانند خنده ی آن دختر در خانه ی خود درون درهغزل قدیمی...
در دره سرسبز آوای نی زاردختری نشسته در آغوش طبیعتبا چشمانی چون دریای خمیدهو لبانی چون گلهای افشانوقدی چون سروهای آسمانیو دلی خونین از حب خالصدختری که روحش بر قالیچه باد نشستهدر دره سرسبز آوای نی زارغزل قدیمی...
اول مهر، عطر شیرین و دلنشین مدرسه یادآور سال های پاک کودکیآن عطر خاص از صف های پیراهن سفید یادآور خاطرات شاد و دلپذیرصدای خنده و شادی در راهروها سروده می شد.قدم های کوچک، هدایت می شد به سوی آموزشدرس زندگی و نقاشی های رنگین آیندهکه در چشمان بچه ها، شعله ی مهربانی را می پروراند. اول مهر، بوی آغاز و رویشکه هر روز، بر دل ها آرزوها را می سازدعطر عشق را در موسیقی زندگی می نوازد.غزل قدیمی...
در غروب طلایی، تابستان خداحافظی می کندپاییز با پولک های براق زرد و نارنجی طبیعت را می پوشاندبوسه گرم خورشید، گونه پاییز را سرخ می کندهمانطور که رنگ های کهربایی و زرشکیجایگزین سبز می شوند.رقص برگ ها در نسیم، باله ای پر جنب و جوشزمزمه اسرار سرود غروب را سر می دهدخداحافظ ای تابستان شیرین با شکوفه هایپر جنب و جوشت پاییز آمده، آواز ریزش برگهاغزل قدیمی...
نوری در تاریکی می درخشد.دروازه های بهشت باز می شود،پرنده ای که از تاریکی به سوی نور پرواز می کند،گلی که در برابر نور خورشید می درخشد.هر پرتو نشانه عشق،هر پرتو، شروعی آسمانی،زیرا در پرتو لطف خدا،مانند دریاچه ای که در برابر باد آرام می شود.غزل قدیمی...
روز پاییز مبارک بادباد خنک بر دل ما می گذردبرگ های زرد درختان ، رقصان بر زمین می افتندآسمان آبی رنگِ پرنیان، چون دریا درخشان استهمگان به شادی و به لبخند می خندندروز پاییزی که خوشبختی به زندگی می چشاند✍️ غزل قدیمی...
ازین باغِ سبز، گُلی میرساندر آرامش کوه آسماننگاه کن، چه می گوید طبیعتسرسبز و زیبا، بی نهایتجان بخواه ازین هر دو، زندگی بس ارزشمنددر روزگارِ کوتاهِمان، هستیم با بلند قامت.غزل قدیمی...