شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
گوش سپردم به آن صدایتآن صدای دل فریب و گول زنندهعقل و هوش مرا بردآن نگاه فریبنده......
پلکهایم را می بندم نگاهم نفس بند می شود و هیچکس هرگز نمی بیند چگونه به پایان می برد پروانه ای در پشت شیشه جان می کند را ...جلال پراذرانسفیر اهدای عضوفعال محیط زیست...
مرا به بزم عاشقانه ات ببردر این شبی که ماهبا نگاه هر ستارهجرعه جرعه مست می شود...پیاله ام شکسته استتو از شراب چشم خوددو جرعه قرض می دهی؟...
من از این دوچشم زیبای تو شُهرهٔ زمانمچه سلامها که باید به دو چشم تو رسانمتو خودت خبرنداری که چه می کنی تو با منکه ز شوق چشم مست تو ، شبیه مردگانممن و ابر و باد و باران همه منتظر به راهیمکه تو با نگاه مستت بدهی صفا به جانماگر امشب آن دوماه شب تار من بتابدبخدا نماز آیت همه روزها بخوانمتو کجایی ای پری رو که بیایی و ببینیشب و روز بی قرارم که کنار تو بمانممهران بدیعی...
هیچ روزی تکرار نمی شود ، هیچ شبی دقیقاً مثل شب پیش نیست ، هیچ بوسه ای مثل بوسه ی قبل نیست و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی !روزها ، همه زودگذرند ؛ چرا ترس؟ این همه اندوه بی دلیل برای چیست؟ هیچ چیزی همیشگی نیست ، فردا که بیاید ، امروز فراموش شده است ......
باید تو را همیشه به دقت نگاه کردیعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کردخاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو راوقتی که آفرید چه مدت نگاه کردهر دو مخدرند که بیچاره می کنندباید به چشم هات به ندرت نگاه کردهر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شدفرقی نمی کند به چه نیت نگاه کردعارف اگر برای تقرب به ذات حقزاهد اگر برای ملامت نگاه کردتو بی گمان مقدسی و کور می شودهر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد...
پیچیده عطر نگاه مستت در دل سکوت مجهول شب ..کنارم اگر بنشینی برایت نقاشی میکنم چشمانی را که نه ماه توانست درخشش را پنهان کند نه من شب نشین ..خیالی نیست ..نگاه ممتدت را بریز روی لبهای عطشانم میخواهم سبد سبد بوسه بچینم از نگاهت...لعیا قیاثی...
میخواستم نگاهش را معنا کنمفرهنگ لغت را ورق زدم،نگاه با کسره ی نون،نه این نباید باشد؛نگاه را تنها نگاه معنی می کند نه فرهنگ لغت..... شرف.م.شمیم...
لبخندو نگاهت به کنارمن به صدایت چقدر محتاجم...
تلاش بوسه نداریم چون هوسناکاننگاه ما به نگاهی ز دور خرسند است...
دل کوچک توبه ماهی قرمز عید می ماندکه همه دنیایشتنگ گرد شیشه ای استکه اگر بشکندشیشه عمر ماهی شکسته است...ماهی قرمز همیشهطراوت سبزه رااز پس دیوار شیشه ایتماشا می کند..دل کوچکت را به دریا بسپارتا لذت جاری شدن رادر اعماق وجودحس کنیتا بستر نوازشت دریا باشد وسقف نگاهتآبی آسمان......
چه کیفی میداداگر من شاگرد نانوا بودمو تو نزدیک افطاربا لباس های رنگی در صف نان می ایستادی.هرچند که صف بر هم میریختدست و بالم را میسوزاندمو از اوستای نانوا بدو بیراه میشنیدماما همه ی اینهاارزش آن لحظه را داشتکه در اوج شیطنتبه بهانه ی گرفتن پولدستان ظریف ات را لمس میکردم.عزیزم یک درصد هم فکر نکنبدون نوبت تو را راه می انداختم..عمرا !نه اینکه اهل عدالت و این ها باشم...نه!اصل اول نگاه کردن در چشمان توستکه از نان های س...
آغوشی باش...و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کنبدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود!فقط نگاه باشد و نفس...زندگی آنقدرها دوام نمی آوردهمین حالا هم دیر است......
بهشت اینجاستدر تلاقی نگاه هایمانو لبخندی کهتو مرا مهمان کرده ای...
من که عاشق خودش نبودم!چشمانش!نگاهم که میکردناخواستهتمامم را برایش می دادم....
نزدیک تر بیا و به آتش بکش مراعمری به انتظار نگاهی نشسته ام...
دلتنگ که میشومبا تو قدم میزنمتو سکوت می کنیمن لبخند میرنمتو نگاه میکنیمن لبخند میزنمتو گریه میکنیمن غرق میشوموناگهان کسی بر شانه هایم می زند...
آغوش تو فصل پاییز است عروس پاییزی نگاه که تمام شود می ریزی...
تو مثل هیچ کس نیستی نگاهت لبخندت چشمان دل فریبت تو قشنگ ترین دختر تاریخی در نگاهِ من...
و نگاهیپنجرهبارانشد..!...
چه عاشقانه ای خواهد شدوقتی نگاه در نگاه تونفس در نفس های تودر آغوشی پر از عطرِ تنِ توآرام بگویم دوستت دارم ️️️...
ب چشمان تو سوگند،،،، مبتلا توام،،نگاه از تونگیرم یک دم ،،!...
صبح زیبای دل انگیزت بخیرلحظه ای آرام گیر و به نواها گوش کنهمچنان لبخند بر لب با نگاه اطلسیچای گرم با عطر هِل ریختم برایت نوش کن...
چشم باز کن و دور و برت را نگاه کن...یعنی که حال قلب مرا رو به راه کن......
هر جور که تو بخواهینگاهت می کنمدر این دو پنجرههمیشه به روی توباز است ......
آفتاب من ،نیم نگاهی از تو کافیستتا سر ، بلند کندآفتابگردانِ پژمردگی های من...!مینا آقازادهپ . ن ۱ : برای اینکه سالهای سال دور هم جمع بشیم و از کنار هم بودن ، لذت ببریم لازمه تا اطلاع ثانوی متفرّق بشیم و این دوره از تبعید رو تا حدودی انفرادی سر کنیم . سخته اما از اونجاییکه انسان موجود باهوشیه می تونه خودش و با هر شرایطی وفق بده و یه مدت رو ناگزیر با تنهایی و ماسک و الکل زندگی کنهپ . ن ۲ : هزینه های بستری و درمان کرونا بسیار بالاس...
تو یعنیهمان روزهمان ساعتکه کنارم نشستی وجسورانه نگاهم را از آن خود کردیتو یعنیهمان نگاههمان صداکه با خودت آوردی وبی اجازه فرصت فکرکردنم را گرفتیتو یعنیتمام خوشبختیهرروزهر لحظهکه دستانم را میفشاری ویادم میسپاریخوشبختی یک رنگ دارد آن همفقط با توو بدون تو حتی وجود ندارد......
هر روز دوست داشتنت رابروز رسانی می کنمگاهی با کلامگاهی با نگاهگاهی با بوسه...
چه خوش لحظه هایی که دزدانه از همنگاهی ربودیم و رازی نهفتیمچه خوش لحظه هایی که می خواهمت رابه شرم و خموشینگفتیم و گفتیم......
یک نگاه از تو و در باختنِ جان از من...!...
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام؟لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی؟...
سوار بر اتوبوسی که از تو دورم کردکه بی تو بغض شوم دست های گرمت را...که حسرتم بشود لمس کردن موهات...که تن کنم کت خاکستریِ چرمت را... تو را مدت یک روز و چند ساعتِ تلخندیدمت جز در چشم های رانندهکه ناگهان وسط جاده عاشقم شده بود...میانِ بغض خراسانیِ دو خواننده!دو چشمِ قهوه ایِ رنگ چشم های خودتچرا دروغ بگویم؟ نگاهِ گرمی داشت...و تووی آینه با چشم هاش می خندیدو مثل تو کتِ خاکستریِ چرمی داشت تو ر...
این گونه بمان عشقمبمان اینگونه ؛و تنها به من نگاه کننگاه کردن هم نوعی عشق است......
من چه قدر شعر برای تو بگویم کافیست؟بیت هایم که به اندازه ی یک دیوانندمن تو را می نگرم قافیه را می بازم\ در نظربازی ما بی خبران حیرانند\ هرچه قدر دور شوی باز به چشمم آییمثل مهتاب که قفلی به دل دریا بستماه من! روی مگردان از این دیوانههرچه پنهان بشوی باز شب چهارده استبی تو یک کالبد بی نفس و بی جانممثل یک روح که افتاده میان دو بدنپای خسته به در قلعه ی مصر آمده امیوسف از چشم پدر غائب و تو از تن منتو کمان می کشی و جان مرا می گ...
نگاه در نگاه گره می خوردمی شکوفد عشق...
ما را نگاهى از تو️تمام است ، اگر کنى ......
به آسمان بپاش شراب نگاه را بگذار از دریچه چشم تو بنگرم لبخند ماه را ..️ ️️️...
ما را نگاهی از تو تمامست اگر کنی ️️️...
از من ، تا تو یک عشق ،یک نگاه ، یک بوسه ، یک نفس ، کافی ست ،،، برایِ زندگی ....
جان دلم️اصلا نیازی نیستچیزی بگوییهمین که نگاه میکنیچشمهایتکار دلم را تمام می کنند ️️️...
بهترین نگاه دنیا درست قبل از بوس کردنه️️️...
بنشین مرو!که در دلِ شب،در پناه ماه خوش تر ز حرفِعشق و سکوت و نگاه نیست...️️️...
جان فدای گوشهٔ آن چشم مخمورانه بادکز قفای هر نگاه ناز محبوبانه ایست.... ️️️...
نگاه خشم آلود یک چشم به چشمی دیگر کافی است تا کل دنیا به کوری کشانده شود....
من نگاهش میکنم، او هم نگاهم میکنداو برای دل بریدن، من برای دل بری...
بنشین!مرو!که در دلِ شب، در پناه ماه..خوش تر ز حرفِعشق و سکوت ونگاه نیست...!...
تنها یک نگاه از تو کافیست صبحم به خیر شودهمان نگاه را به من برسان من به صبح نگاهت محتاجم .... ️️️...
من دوسِت دارمتو رو و تمامِ چیزهایی رو که به تو مربوطندمثلاً چشماتو وقتی به من نگاه می کنیدستاتو وقتی تو دستایِ منهپاهاتو وقتی به سمتِ من قدم می زنیموهاتو وقتی که رویِ پیشونیت میریزهمن دوسِت دارم، خیلی زیااااااد...تولدت مبارک عشقم...
در خیابانهای شهر راه میروم و به چهرهها، به حالت مردم، به اندامشان، به حرکات و به نگاههای بی رَمَقِشان مینگرم ؛ هرچه بیشتر نگاه میکنم بیشتر از خودم میپرسم چه بر سر نوع بشر آمده است؟ در واقع به جای نوع بشر همه جا نقاب می.بینم، نقاب اندوه، نقاب کینه و بغض و نقاب پریشانی !گاهی اوقات به نظرم میرسد که طلسمی شوم و خبیث بر سر شهر سایه افکنده است. وقتی همه خوابیده بودند جادوگری قدرتمند لبخند را از روی لبان مردم زدوده و به جای آن اندوه و کدورت بر...
من نگاه از مردم این شهر می دزدم ولیآنکه را سیری ندارم از تماشایش تویی ️️️...