شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آشنایا ! گله دارم ز تو چندان که مپرس ......
می روم بی خویشتنشاید فراموشت کنم .......
همیشه خانه خرابِ هوایِ خویشتنم......
بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم.....
آن دم که با تو باشممحنت و غم سرآید......
اى جان به چه زنده اى..؟!که جانانت نیست......
خبرت هست که بی روی تو ، آرامم نیست ...
بخت ما ساییده اند و سرمه دان پُر کرده اند......
به خواب نیز نمی بینمش، چه جای وصال؟...
بگو کجا بَرَم آن جان که از غمت ببرم...؟...
دلم به غارت بوس از لب تو مشتاق است.....
وصف آن چشمت غزل؟ والله دیوان هم کم است.....
لب تو بی خبر از ما کجا می خندد؟...
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی......
من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده ام ......
تو از من فارغ و من بی تو هر سو دربدر مانده... کاشی...
یا دوا کن ، یا بکُش یک بارگی.....
می رسد خوابی که بیداری فراموشت شود...
به من شکسته دل گو که: چگونه ای؟ کجایی؟...
مرا به هیچ بدادی خلاف شرط محبت ......
ناله ای دارم که جز گوشم کسی نشنیده است......
چشم من سوی لب بسته ی یک تصویر است.....
دیگه نیستمترانه و موزیک:منصور فرهادیانتنظیم:مسعود جهانیبا صدای: ...
بگذار دوستت بدارم تا از اندوه دور بمانم.️...
گر جهانت بِفکَنَد من حاضرم بردارمت......
شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو......
هر صباحی عید داریم از تو خاصه این صبوح......
کلُّهم حَولِی.. ولکِنِّی بدُونکِ وحدِی!همه دور و بَرَم هستند.. من اما بی تو تنهام..! ...
همه شب بی مه رخسار تو روزم سیه است مشهدی...
من سخت نمیگیرمسخت است جهان بی تو......
مرا با سوز جانبگذار و بگذر.......
زِ بس گشتم خیالِ تو، تو گشتم پای تا سر من ......
ای عشق ! نبوسیده کنارم نگذار......
گفتی خوشی تو بی مازین طعنه ها گذر کن......
از حریصان نیست چیزی در جهان جز آه سرد......
آن که هرگز بر آستانه عشق پایْ نَنهاده بود، سر بِنهاد.....
خوشا دلی که تو باشی نگار پرده نشینش... ...
تا به این مرتبه خونخوار نمی باید بود......
جان ما و دل غُلام رویِ توست ️...
شش جهت بی کسی و من تنها......
و آن روز که با تو می رود نوروزست...
مرهم زخم دلم جز خم گیسوی تو نیست... تبریزی...
چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگ...️...
هر آنچه دوست داشتم برای من نماند و رفت...
دست خالی ماند هر کس دامنِ دنیا گرفت......
یاد مرهم ز دل ما به جراحت گذرد ! ...
هر شش جهتم اى جان منقوشِ جمالِ تو......
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجر آورش ......
دل است جای تو تنها ...️ _منزوی...
می روم و نمی رود،از سر من خیال تو ......