زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی غلامعلیشاهی
دل را به کوی عشق تو، سودا چه حاجت است
چون در حضور توست، تمنا چه حاجت است
چشمان مست تو، به جهان روشنی دهد
در پرتو این نگاه، به رؤیا چه حاجت است
با بوی زلف تو، دل از عطر گل پر است
در باغ عشق تو، به گل ها چه حاجت است
در سایه سار ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ما را ز حضور تو چه حاجت به بهار است
چون روی تو هر لحظه به دل مایه ی یار است
در سایه ی لطف تو، دلم خانه ی آرام
با یاد تو هر لحظه دلم غرق قرار است
چشمان تو چون اختر شب های درخشان
در هر نظر از مهر، جهانی به کنار است
دل در پی آن ل...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در بزم شبان آمد، یارم به جام و مست
چشمانش چو مه تابان، لبخندش چو صبح رست
در حلقه ی یارانش، دل بی قرار و شاد
با هر نگاهی از او، جانم ز غم ها رست
آواز دلنشینش، چون نغمه ای ز عشق
هر واژه اش چو شعری، بر دل نشانده دست
چون باده ی نا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در این خراب آباد، دل ز عشق تو مست
به هر کرانه که بینم، خیال روی تو هست
به هر نگاه تو، دل می تپد ز شوق و شور
که چشم مست تو، افسونگری ست و دل بست
به بزم عشق تو، جان را سپرده ام باز
که با حضور تو، دل شاد و بی غصه و دست
نسیم صبح گ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
خیال روی تو هر جا که می روم با ماست
به هر نفس که کشم، عطر عشق تو پیداست
در آسمان دلم، ماه روی تو تابان
که نور مهر تو در هر ستاره اش پیداست
به هر نگاه تو، دل می تپد ز شوق و عشق
که در نگاه تو، رازی ز عشق و شیداست
به کوچه های دلم...
متن مهدی غلامعلی شاهی
چو بشنوی سخن عشق را، مگو که خطاست
که این حکایت دل، رازِ نهان و صفاست
به هر کجا که روی، عشق را نشان بینی
که این نگین جهان، بر دل هر عاشق جاست
به باغ دل بنگر، گل های عشق در آن
هر آنچه هست به دنیا، زین گلستان به پاست
چو عاشقی به ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل و دینم به فغان آمد و دلبر به نوا
به هوای رخ او، دل شد و جان بر سر پا
چشم مستش چو شراب، برده ز هوش این دل
در نگاهش همه افسانه و راز است به جا
به گلستان وجودش، همه گل ها به صف اند
عطر او در همه جا، مستی و شادی به پا
زلف او سل...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ماه نو آمد و دل ها همه شاد و به کار
عید عشق است و جهان گشته پر از نور و یار
بلبلان نغمه سرا، در دل این باغ بهار
می سرایند ز عشق، از دل و جان بی قرار
ابرها رقص کنان، بر سر این دشت و دیار
می نوازند به مهر، نغمه ی باران، به کار
چ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای نسیم سحر، در دل شب ها چه خبر؟
دل من بی خبر است، از رخ یار دگر
آه از آن چشم سیاه، آه از آن زلف بلند
که به خوابم نرسد، خواب خوش و خواب سحر
در هوای دل من، عشق تو پرواز کند
چون کبوتر به قفس، بی پر و بی بال و پر
هر کجا می نگرم، ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل ز داغ غم یار، همچو پروانه بسوخت
در هوای رخ او، جان دیوانه بسوخت
هر شب از هجر رخش، دیده به دریا شده است
اشک چون سیل روان، بر دل ویرانه بسوخت
ای نسیم سحری، بوی خوش یار بیار
که ز هجران رخش، مرغک خانه بسوخت
دل به امید وصال، در ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای ماه دل افروز، که کشد پرده ز رویت
در خلوت شب ها، دل من مست به کویت
چون صبح بهاری، تو به دل روشنی آری
با لطف و صفایت، همه دل ها سوی کویت
ای عشق نهانی، که دلم را تو ربودی
با ناز نگاهت، دل من گشته به سویت
چشمم به رهت مانده، که ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
گفتم ای آرام جان، بر دل ما رحمت بیار
چون که از سودای تو، دل شده بی تاب و زار
در شب تاریک غم، نور تو ماه من شود
با تو هر لحظه دلم، می برد از غم کنار
ای که با لبخند خود، غم ز دل ها می بری
هر نگاهت می کشد، دل ز هر سو بی قرار
در ه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای فروغ ماه حسن، از چهره ی تابان تو
دل ز هر غم فارغ است، در سایه ی احسان تو
هر که بوی عشق را از زلف تو بستاند او
همچو گل در باغ دل، سرمست از پیمان تو
چشم ما در انتظار، تا که رویت بنگرد
چون که خورشید جهان، روشن از تابان تو
در ه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ای که جانان به نگاهت دل و دین می بازد
به تو ای شاه دل آرا، دل ما می نازد
چو نسیمی که ز گلزار بهاری گذرد
عطر عشقت به دل ما همه جا می سازد
در حضورت همه خوبان جهان محو شوند
که ز رخسار تو خورشید حیا می نازد
هر کجا می گذری، باغ بها...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ساقی به نور باده برافروز جام ما
از رشک ماه مجلس بستاند مقام ما
چون لاله در هوای تو دل پر ز شعله هاست
ای آفتاب حسن برافروز بام ما
با بوی زلف توست که جان تازه می شود
هر دم نسیم عشق وزد در مرام ما
چشم انتظار روی تو دارد دل حزین ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
رونق عهد شباب است دگر بستان را
دل پر از شوق و طراوت شده این دوران را
نغمه ی بلبل مست از سر شوق آمده است
تا که بستان کند از عشق تو حیران را
ابر در چنگ نسیم است و بهاری شده است
تا ببینند به هم جلوه ی باران را
لاله ها سر به هوا د...
متن مهدی غلامعلی شاهی
فکر دلدار همه آن است که دلبر یارش
دلبر آن لحظه که بیند نگه بیدارش
ماه در حسرت دیدار رخش می سوزد
شب به این فکر که پنهان کند اسرارش
چشم مستش همه جا در پی دل باخته ای
دل به این شوق که یابد ز لبش دیدارش
نغمه سازان همه در وصف رخش م...
متن مهدی غلامعلی شاهی
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
در مسیر عشق تو دل را رهایشی نشد
هر چه کردم تا که دل را سوی تو راهی کنم
عاقبت دیدم که این دل را رضایشی نشد
در هوای چشم مستت، بی قرار و بی نشان
عمر من رفت و نصیبم جز جدایشی نشد
در خیال زلف تو شب ه...
متن مهدی غلامعلی شاهی
به لطف صبا بگو آن غزال خوش خرام را
که دل ز دست تو گشته اسیر عشق و دام را
به بوی زلف تو مستم، چو نسیم صبحگاهی
که می برد ز دل من غم و درد و هر کدام را
به چشم مست تو سوگند، که در نگاه تو پیداست
هزار راز نهان و هزار قصه ی تمام را
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
شب گذشته در خیالم سوی افلاک شدم
دیدم آنجا که ملائک مست ادراک شدم
جام لطف الهی بر دل دیوانه زدند
با نگاهی به صفا، محو در خاک شدم
در طواف عشق و مستی، دل به پرواز آمد
با نسیمی ز بهشت، غرق املاک شدم
در میان جمع یاران، نغمه ای سر د...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دل غم دیده ز شادی ها بهاران می شود
ابر تیره با نگاهی نور باران می شود
گرچه دوری ها بسوزاند دل عاشق ولی
عشق پاک و بی ریا روزی نمایان می شود
در دل شب های تار و سرد، امیدی هست
صبح روشن با طلوعش نور تابان می شود
غم مخور از دوری و ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در دل شب های تار از غم رهایی یافتم
در سکوتی بی صدای دل، نوایی یافتم
در میان ظلمت شب، نوری از خورشید بود
با نگاهی مهربان، لطف خدایی یافتم
چون نسیم صبحگاهی، بر دلم آرامشی
در عبور از کوچه ها، بوی صفایی یافتم
هر کجا رفتم به دنبال ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
دوش در حلقه ما زمزمه و نای تو بود
دل ز هر حلقه زدی، شوق تمنای تو بود
در شب تار غمت، ماه فروزنده من
نور چشمم همه از پرتو سیمای تو بود
چون صبا بوی تو آورد به هر کوی و گذر
دل من واله و شیدا ز سودای تو بود
بر لب جوی نشستم، دل و جا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوچه های شب، دل من بی قرار تو
هر لحظه می تپد به هوای دیار تو
چون ماهتاب شب، به دل آرزو نشاند
این عشق بی کران که شده یادگار تو
با نغمه های عشق، به جانم طنین تو
هر لحظه می رسد ز دل بی قرار تو
در بزم عاشقان، تو چراغ امید من
...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در سایه سار عشق، دلم خانه می کند
هر لحظه با خیال تو افسانه می کند
چون باده نوش مست، به کوی تو می روم
این دل به شوق دیدنت پروانه می کند
برگشته ام ز راه سفر، خسته و غریب
چشم انتظار عشق تو، پیمانه می کند
در آسمان دل، تو ستاره ای ...
متن مهدی غلامعلی شاهی
در کوی عشق، دل به تمنا نشسته است
در هر نگاه، راز شکیبا نشسته است
چون شمع شب، به سوز و گدازم در این سرا
آتش به جان و عشق به دنیا نشسته است
ای دل، به باغ وصل تو را می برند بهار
هر گل به ناز و بوی دل آرا نشسته است
در محفل وصال، ت...
متن مهدی غلامعلی شاهی
الا ای دلبر شیرین، بیار جام و بنشان غم
که دل در دام عشقت شد، چو مرغی در قفس بی دم
به بزم یار بنشینیم و از می عشق نوشیم ما
که این دنیا فریبنده ست، چو خوابی در شبان مبهم
به هر کوی و گذرگاهی، ز رخسارت نشان دارم
چو مه در آسمان تابان، تویی در دل ...
متن شعر
تو دنیایی که همه می خوان خاص باشن، بعضیا حتی تو معمولی بودن هم شکست می خورن....
متن خاص
آدم ها همیشه اونجوری که نشون میدن، نیستن. بعضی هاشون نقابشون از شخصیت واقعی شون سنگین تره....
متن تیکه دار
به چشم مست تو ای جان، کشیده ام فریاد
که در فراق رخ تو، دل ز غصه شد برباد
ز شور عشق تو، مستم به بزم جانانه
که هر نفس ز تو دارم، هزار بوسه و داد
به هر نگاه تو، جانا، هزار راز نهان
که دل ز شوق تو، هر دم به سوی تو افتاد
بیا که در ره عشقت، هزا...
متن مهدی غلامعلی شاهی
ادامه