زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
زانا کوردستانی
به خیالاتِ شلوغم
خیابانی راه دارد
گذرگاهِ مردمانی جورواجور...
دریغ از جای پای تو،
بر سنگ فرش های ساییده اش.
متبرکم کن!
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
نشد که نشد...
حالا؛
با عدد،
با حروف،،
-- یا ایما و اشاره!
دارم فکر می کنم:
دیگر به چه حربه ای متوسل بشوم؟!
--تا به چشمت بیایم!؟
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
خون را بر برف دیدی؛
چه جای گریه!
کودکی که بره ها را دوست می داری؟
زمستان
سُرسُره می سازد
گوسفند از گلوی گرگ
--می لغزد!.
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
پُر از هراسم!
نه هراس از مرگِ خفته
در لوله ی تفنگ!
یا؛
عبور شبحِ یک سایه
بر دیوار!
...
تمام ترس من؛
سقوط از چشمانت هست
نه،
هراس افتادن
از دلت!
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
انتظارم،
بوی سیگارهای زر گرفته...
و روزهای تلخِ نیمه سوخته
میان بغض خاموشت وول می خورد.
...
--خط خطی های من،
حزن بی پایان خانه ست!
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
کی هشت مارس فرا برسد که یار
یواشکی جلویم را بگیرد و
با لبخندی امیدبخش بر لب هایش
به من مژده بدهد،
من بعد ای بانوان نگران پایمال شدن حقوقتان نباشید
دیگر خشونت بر علیه شما منع شده است
از این به بعد در هر خانه ای، در گوشه گوشه ی این سرزمین، حق...
متن برگردان شعر کوردی
زیباتر از هر زیبایی،
تصورت، خارج از درک و خیال است!
آرام تر از موج دریایی،
اندیشیدن به تو هر غمی را می کاهد!
مهربان تر از مهر مادرانه ای،
صفایت، جلوه ای از خداوند است!
سازی، ناکوک،
اما صدایت، آرام تر از جوشش چشمه ساران!
شیرین تر از هر شیرابه ...
متن برگردان شعر کوردی
تنهایی، پا ندارد!
وگرنه
او هم مرا تنها می گذاشت.
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
کلارا!
موسوم باران،
آغوشت را بگشای و
به آرامی، نام باران را زمزمه کن!
شاید دلت نرم شد و
باورت شد که کسی هست
که به امید تو، زنده است.
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
وقت وصال،
مگر خدا و
ماه شب چهارده بدانند
که به چه مشقتی به هم رسیده ایم.
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
تو قدیمی ترین حکایت عاشقانه ی من بودی!
تویی که قبل از آنکه با باران همراه شوی
جسورانه در میان شعرهایم خزیدی و
برای همیشه در آن میانه، جا خوش کردی.
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
من این بار، بخاطر قد و بالای لیلایم، رانده نمی شوم!
از آن رو تبعید می شوم،
که فهمیده اند،
با وجود تو
از همان کودکی ام
دلیلی برای به پا خواستنم، داشته ام!.
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
قبلن
آبشاری ساکت و بی خروش بودم!
اما کلارا همیشه، طغیان مرا انتظار می کشید.
ولی اکنون چنان خروشانم
که کلارا که هیچ،
حتا جهنم هم مرا قبول نمی کند.
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
چقدر آنجا که تو هستی دل من قرص است،
و وقتی که نیستی، بیابانی ست بی آب و علف!
انشالله که بی تو و بی عشق نوبرانه ات،
نیست و نابود شود، این دل من!
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
در و پنجره ها را قفل می زنم
هیچ یک را نخواهم گشود،
و عکست را به دیوار شعرهایم خواهم آویخت!
زیرا می ترسم حتا اگر به قدم زدن هم برود،
دیگر بر نگردد.
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
میان اشعار شاعران هم شناخته نمی شود
آنچنان که از رنگ و رو افتاده،
سرزمینم...
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
فراق تو را، نه آغازی هست و نه پایان!
دوری تو،
از جهنم آغاز می شود و
و با آمدنت به بهشت منتهی...
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
پیش از مرگم
تنهایی ام را از خاک و گِل وطنم بیرون خواهم کشید
مگر کسی هست که نالەی این باران را بفهمد؟!
شعر: جمال غمبار
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
سقف آسمان
چه کوتاه ست
برای زندانی
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
نه از عشق فهمید
نه از زجر عاشقی
فقط چشم اش پی لیلی بود.
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
چشم هایم
دست هایم
پاهایم
قلبم
زبانم
همه تو را می فهمند.
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
ما که خواهیم مُرد!
چرا،
مثل خودمان زندگیم نکنیم.
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
وقتی تو رفته ای
چه فرق؛
که، که آید!
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
-- زردی این باغ!
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
از شرم حضور مرغ و قناری نیست؛
قانون پاییز
-- سرخی برگ هاست...
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
واژه ها در من پا می گیرند
وقتی تو مرا می خوانی
شعر می شوم
سپید و کوتاه
به شوق مروری هزارانه
روانه ات خواهم شد.
زانا کوردستانی...
متن زانا کوردستانی
همراه رقصیدن با موسیقی تانگو
زن، شباهنگام، سهمش تابش ماه ست و
در روز، خیس شدن به زیر باران.
زنی که انگشتانش می آیند و می روند و
رنگین کمان می بافد
تا بە یقە ی زندگی بیاویزد...
شعر: سبزه برزنجی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
تو همیشه شبیه طلوع آفتابی،
خورشید، تاب و توان به زمین می دهد و
تو هم به دل من...
شعر: سبزه برزنجی
برگردان: زانا کوردستانی...
متن برگردان شعر کوردی
مادرم می گوید:
- اولین نگاهم همراه با لبخندی بود بر روی او.
گویی که می خواستم به او بگویم:
- ممنون ای شیرزن!
ای زن که مرا گرمای ماه مارس شدی و
سرچشمه ی حیات و زندگانی.
اما من می گویم:
- مادرم شبیه آن شعر پر باغ و بر است
که زندگی ام از او م...
متن برگردان شعر کوردی
ادامه