زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
Atiyehnevis
به چشمانت که نگاه می کنم تمام زندگی و آینده ام را درون آن ها می بینم. رویای بودن تا ابد در کنار توست. در تمام آغوشت تمام اضطراب های من فراموش می شود.
بیا ای یارِ همراهم...
بیا آخرین روز، عید امسال را خوش بگذ...
متن عطیه علیپور
دارم با خودم تا ابد تنها ماندن را تمرین می کنم.
اینکه دیگر قرار نیست چشم به راه کسی باشم و دائم منتظر ونگران او.
بعد از هر آمدنی قطعاً رفتنی وجود دارد و هیچ چیز ماندنی نیست.
درسته تنهایی دوست داشتنی نیست اما خواستنی تر از دوستت دارم های مسموم ...
متن عطیه علیپور
یک بار دَرِ گوشم به من گفت: «عزیزترینم»
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند واقعی باشد و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، »ت...
متن عطیه علیپور
×گاهی اوقات می خواهم ناپدید شوم×
گاهی اوقات با خود فکر می کنم بروم...
به جایی که هیچ کسی مرا نشناسد...
خودم باشم و تنها خودم، همه چیز را از نو شروع کنم.
بدون هیچ گذشته ای و به سمت آینده ای نه چندان دور.
اما با خود که می اندیشم، می بینم آدم ه...
متن عطیه علیپور
روزگار غریبی ست نازنین...
آدم ها یک روزی دورت می گردند و روز دیگر دورت می زنند، یک روز ازت دل می بَرند، روزی دیگر ازت دل می بُرند. یک. روز تنهاییت را پر می کنند و می شوند همه ی هستی ات. روز دیگر وقتی خوب وابسته ات کردند به جای این که درکت کنند، تَر...
متن عطیه علیپور
یه روز یه جایی یکی این جمله رو بهم گفت:\ که رویِ پایِ خودت وایستا\
اولش خندیدم وبهش گفتم: خیلی بدجنسی!
از اون روز خیلی می گذره، ولی حالا که فکر می کنم خیلی ذاتش هم بد نبود اتفاقا بهم بهترین جمله رو یادآوری کرد.
آره دختر رویِ پایِ خودت وایستا، م...
متن عطیه علیپور
چرا اینگونه نگاهم میکنید؟
آری من خود بهتر از همه ی شما میدانم که اشتباه بود..
لازم به پوزخند زدن به سرتاپایِ خسته و خمیده ی من نیست.
می دانم که دوست داشتنش اشتباه بود ولی من دوستش داشتم..
من خودخواسته و دانسته اشتباه کردم ..
می دانستم ولی نتوا...
متن عطیه علیپور
درست مثل رانندگی می مونه، هیچ کسی توی لاین خودش حرکت نمی کنه و تازه سبقت هم می گیره، گاهی هم نمی دونه که مسیرش کجاست. آدم ها هم وارد زندگی تو می شن اونم بطور کاملا ناخواسته و ناگهانی. با تمام احساسات و عواطفت بازی میکنن و تازه می فهمن که طرفِ شون رو ...
متن عطیه علیپور
امروز یک نفر برایم اشتباهی مَسیجی فرستاد
کجایی؟
با چشمانی از حدقه زده بیرون، دلم هُری فرو ریخت ...
مدت ها بود منتظر شنیدن همین یک کلمه بودم
چه فرقی می کند کجای دنیا تنها نشسته باشی
مهم این است که یک نفر هست که کجا بودن
تو برایش مهم است ...
...
متن عطیه علیپور
رویاهایم را دوست دارم آن طور که خودم بخواهم رَقَم می زنم. خبری از دشمنی و خیانت نیست. رویاهایم را دوست دارم چون تنها جایی ست که همه چیز در آن روبراه است. همه آدم ها در رویاهای من باهم مهربانند به یکدیگر عشق می ورزند و زندگی می کنند. در رویاهایم جهانی...
متن عطیه علیپور
سالها بعد ...
شاید...
مردی با چشمانی زیباتَر و تُنِ صدایی گرم تر کنارم باشد.
وآغوشش غرق در آرامشم کند، مملو از حسِ امنیت و مردانگی.
شاید...
همان مرد \بانو\ صدایم کند و ازدست پُختم حسابی تعریف کند(همان قُرمه سبزیِ لَعنتی)
شاید...
آن مرد تعصب...
متن عطیه علیپور
مگر تا کجامیتوانی به دلت بگویی
ببخشید..! که باورم شد!
ببخشید که هزاران اشتباه را مرتکب شدم. بارها اعتماد کردم، دل بستم، شکستم و فرو ریختم، وَ باز هم گفتم ببخشید بار آخری بود. هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کردم و بعدها به این نتیجه رسیدم ذره ...
متن عطیه علیپور
باید در زندگی مان یک نفر به نام\رفیق\ باشد.
از آن هایی که بتوانیم در کنارش خود خودمان باشیم. از آن هایی که وقتی می گویم حالم خوب نیست، فقط بگوید کی و کجا باشم؟ بریم پیاده روی!
از آن رفیق هایی که دردهایت را بدون هیچ ترس و قضاوتی برایش بگویی و باخیال...
متن عطیه علیپور
گوش سپردم به آن صدایت
آن صدای دل فریب و گول زننده
عقل و هوش مرا برد
آن نگاه فریبنده......
متن عطیه علیپور
بعد از آن روز دیگر نه صدایت را شنیدم و نه چهره ات را دیدم.
سال ها می گذرد از آن روز تا امروزی که دیگر چهره ات را به یاد نمی آورم. سخت بود ولی از هر چیزی که تو را به من وصل می کند فاصله گرفتم. نباید چیزی از خاطرات رابا خود نگه می داشتم چون در حق خودم...
متن عطیه علیپور
آیا انسان تغییر می کند؟
هیچ یک از ما آدم های پارسال نیستیم. آدم هایی که دوستشان داشتیم هم دیگر آن آدم هایی نیستند که روزی دوستشان داشته ایم. آدم ها آن قدر به سرعت عوض می شوند که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیاندازی که چند دقیقه از دوستی و دشمنی ت...
متن عطیه علیپور
لطفاً جواب این سؤال را به من بدهید!
آیا انسان سرنوشت خودش را می تواند عوض کند؟
آدمیزاد سرنوشت را مقصر هرچیزی می داند درحالی که سرنوشت هرکس برگرفته از منش و شخصیت و احساسات اوست. چیزی ، غیرقابل تغییر است. سرنوشت چیزی نیست جز واژه ای باشکوه، برای ...
متن عطیه علیپور
میان اُبهت جنگل و صدای طبیعت سایه ای از یک مرد توجه ام را جلب کرد. نزدیک تر که شدم دیدم یک پیرمرد است، که روی زمین به جستجوی چیزی ست و هرازگاهی اطرافش را بانگاهی مُبهم و سردرگم نظاره می کند. احساس کردم که در جنگل گم شده و یا کسی اورا اینجا به قصد رها...
متن عطیه علیپور
هر از گاهی زخم دلم را باز می کنم و دوباره درمانش می کنم
مرحمی می گذارم روی آن تا دوباره زخم جوش بخورد و بسته شود.
هرازگاهی این کار را انجام می دهم برای یادآوری خودم که چگونه باعث شدم این زخم بوجود بیاید. هرازگاهی فکر می کنم این زخم ها جای شان می ...
متن عطیه علیپور
دلنوشته ای برای\ ع . ر\
بی خیالِ تمام دلواپسی هایم که چه ساده خرج کسانی کردم که بوی ترس از نبودنشان را دَرونم حِس نکردند. پس از هر بار تلاش بیهوده از کنارِ ترس هایم با لبخندی مصنوعی گذشتند و ندیده ام گرفتند. بی خیال ِشان که هیچ وقت به چشمهایشان نی...
متن عطیه علیپور
زیستن در این شهر دیوانه به من آموخت آدم راحت تر است زمانی که تنها باشد می تواند زندگی کند. با کسی بودن آن هم وقتی تورا نفهمد سخت می گذرد. گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن آن چنان جای تو خالیست که صدایت در جای جای این خیابان ها می پیچد. این را فهمیدم...
متن عطیه علیپور
دلم می خواهد برقصم.
موقع رقصیدن به گذشته و آینده فکر نمی کنم، بلکه فقط به زمان حال می نگرم. وقتی که می رقصی، لزوماً به تماشاگر احتیاجی نداری تنها خودت هم باشی از این کار لذت می بری. در رقصیدن به دنبال هیچ چیزی نیستم فقط برای لذت بردن آن را انجام می ...
متن عطیه علیپور
روزی می رسد که نسبت به همه چیز بی تفاوت می شوی.
نه از حرف و حدیث دیگران می رَنجی و نه از قضاوت کردنِ شان وه نه دلخوش می کنی به حرف های عاشقانه ی اطرافیانت. نسبت به همه چیز سِر می شوی و برایت رنگ و بوی بی تفاوتی دارد. دنیای تنهایی ات می شود خاکستری ر...
متن عطیه علیپور
چرا مراقبش نبودی چرا تنهاش گذاشتی، چرا گذاشتی بمیره؟
+بابا یه عروس هلندی ِدیگه. بچه بوده زود می میره.
پس چرا این همه وقت که پیش من بوده نمرده ها؟!
+چه می دونم توأم انقد حساس شدی. منکه ورنداشتمش بکشمش که، یه روز از بیرون اومدم دیدم مرده.
چون مر...
متن عطیه علیپور
سرگذشت آدم ها.
در میان آدم هایی که با ماسک در خیابان ها ظاهر می شوند تشخیص دادن تو بسی سخت است. به راستی تو اگر من را پشت این نقاب های به اجبار ببینی می شناسی؟!
هنوز هم آن همه عشق و علاقه را که در چشمانم موج می زند را می توانی مثل گذشته ها تشخی...
متن عطیه علیپور
این روزها دوست دارم قدری از دنیای مجازی فاصله بگیرم هر لحظه که وارد آن می شوی خبر فوت یک عزیزی را می شنوی. قدری تأسف می خوری که چقدر همه چیز پوچ و بی ارزش شده است. برخی لحظه ها هستند که آرزو می کنی ای کاش می توانستی زندگی را درآن لحظه متوقف کنی. خیلی...
متن عطیه علیپور
شاید رها شدن و تنها ماندن ترسناک ترین حس دنیا باشد.
اما بی تفاوتیِ آدم ها نسبت به هم و رفتن آن ها می تواند حسی سرشار از قدرت باشد. بعد از رفتن تو، بعد از رها شدنم، مات و مبهوت سر جایم ایستادم و حس کردم به انتهای دنیا رسیده ام. دیگر نمی توانستم قدمی...
متن عطیه علیپور
🍁امسال حال پائیزمان خوب نیست!
به جایِ برگ های زرد و نارنجی آدم های سرزمینم می ریزند. به جایِ بویِ نَم باران، بوی آتش راهِ طرقبه، بلال ذغالی و نوشیدن دوغ آبعلی، بوی اندوه و رنگ غم بوی الکل و راهروهای بیمارستان می آید. حال شهرم خوب نیست. شهری که روز...
متن عطیه علیپور
همیشه افراد ساکت را دوست داشته ام. هیچ گاه نمی فهمی که با سکوتشان در حالِ رقصیدن رویاهای خویش اند و یا سنگینی بارِ غمِ زندگی را به دوش می کشند. افراد ساکت همیشه ذهن های پر سروصدایی دارند و دائم با خود و افکارشان در مجادله اند. هنگامی که سکوت می کنند ...
متن عطیه علیپور