زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
دل نوشته های پاییزی
✍نویسنده کانال اشعار https://t.me/majid_rafiezad
شعرهایم
در تب چشم هایت می سوزند
و به امید آمدنت
غریبانه به راهت چشم دوخته اند
بیا جامه ی عشق را
بر تن واژه هایم کن
که نفس کشیدن
در هوای نگاهت
آرزوی شعرهای من است
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
از شب سیاه تر منم
وقتی که فانوس چشم هایت
بر شعرهایم نمی تابد
و دیگر رد نگاهت را
بر تن واژه هایم نمی بینم
از شب سیاه تر منم
وقتی که عقربه ها
در آغوش هم می رقصند
اما من با ثانیه های نبودنت
بغض می کنم
از شب سیاه تر ، منم
وقتی که هر شب در عمق ...
متن مجید رفیع زاد
در خلوت شب
دلتنگی ، نام تو را
بر روی دیوار قلبم حک می کند
و ثانیه های نبودنت
سرشار از خاطرات جانسوز می شود
ای کاش بودی
پیاله ی چشم هایت مرا مست می کرد
و تا صبح ، تصدق مهر نگاهت می شدم
افسوس که در امتداد هر شب
خاطرات با تو بودن را
خاک می کنم...
متن مجید رفیع زاد
ای کاش یک شب
ناگفته هایم را
با سه تار موهایت می نواختم
تا بیش از این دست هایم
در حسرت گیسوانت
کابوس نمی دیدند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر شب
دلتنگ تر از همیشه
همراه شعرهایم
به ضیافت چشم هایت می آیم
چه مشتاقانه بهترین واژه ها را
در وصف نگاه زیبایت ردیف می کنم
و فریاد عشق سر می دهم
اما تو به جای ملاحظه ی دلتنگی هایم
با سکوتت ، دیواری از تنهایی
به دور من می چینی
تا هرگز فریاد...
متن مجید رفیع زاد
هر صبح
خوش رنگ ترین لباس عشق را
بر تن واژه های عریان می کنم
و به انتظار طلوع چشم هایت می نشینم
تا زیباترین سروده هایم را
از لحن نگاه تو بخوانم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هوای داشتنت
هر شب به سرم می زند
و بغض در گلو نشسته ام
در انتظار یاد زیبای توست
تا در خیالی لطیف
به استقبال من بیاید
ای کاش بودی تا نسیم شادی
از هرم نفس هایت می وزید
دست نوازش بر ثانیه های
پر درد من می کشیدی
و صدای تپش قلب تو
در تمام لحظه ه...
متن مجید رفیع زاد
در انزوای خویش
و در نهایت دلتنگی
پناه می برم به باران عشق
که تنها مرهم زخم کهنه ام
همین اشک هایی است
که به امید آمدنت
نهال خشکیده ی وصل را
آبیاری می کند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
در دل تاربک شب
رویای شیرینت را
بر دفتر قلبم نقاشی می کنم
و برای چشم هایت
غزل می خوانم
ای کاش بوی دلتنگی من
به مشامت می رسید
و نور نگاهت
به آسمان قلبم می تابید
بارش بوسه هایت
بر کویر لب هایم می باریدند
و من دست هایم را
به دورت زنجیر می کرد...
متن مجید رفیع زاد
صدای پای صبح به گوش می رسد
و من مشتاق تر از همیشه
در عطش آفتاب نگاهت
چشم امید به پنجره ای دارم
که با بال های همچون فرشته ات
گشوده می شود
بیا و امروز هم
مرا از عشق
سیراب کن
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
امشب
ابرهای دلتنگی کنار می روند
و ستاره ای به نام تو
میان آسمان قلبم می درخشد
ماه ترانه ی وصل می خواند
ستارگان دست می زنند
و انگشت هایم
با موهای تو می رقصند
امشب عشق در ما طلوع می کند
و ما به مهربانی هم
تکیه خواهیم کرد
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
شهر به خواب می رود
شب تنها شاهد
بی قراری هایم می شود
و من به امید آمدنت
با قایق خیال
کنار ساحل چشم هایت پارو می زنم
بیا که در انتظار موج نگاهت
دریا را در آغوش گرفته ام
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
چه خوب بود می آمدی
تا چهره ی رنگ پریده ی شعرهایم را می دیدی
که چگونه بدون نور نگاهت به کما رفته اند
و چگونه واژه ها
در گرداب غم گرفتار شده اند
چه خوب بود می آمدی
دست هایم با قلم آشتی می کردند
و حاصل عشقبازی شان
دل نوشته ای می شد در وصف چشم ها...
متن مجید رفیع زاد
هر روز واژه ی سلام را
کنار دوستت دارم هایم می چینم
و به همراه صبح تابناک
به استقبال تو می آیم
با نوازش خورشید برخیز
و با چشم هایت
بر گونه ی شعرهایم بوسه ای بنشان
بدان ؛ واژه هایم با طعم نگاه توست
که جان می گیرند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
بالاترین فریاد
و قشنگ ترین ترانه ای
که دوست دارم
همیشه به آن گوش دهم
سکوت چشم های توست
صدایی که
یک عشق واقعی را
برایم معنا می کند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
دست هایت دور است
و آفتاب نگاهت
دیگر هیچ صبحی بر من نمی تابد
آری ، در طالعم نیستی
اما تو با مژه هایت
هر روز به استقبال
ردیف و قافیه ام برو
شعرهای مرا با چشم هایت ببوس
و بدان که عشق
با فاصله
هرگز کمرنگ نخواهد شد
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
تو را میان شعرهایم
گم کرده ام
دیگر نور نگاهت
لابلای بیت هایم نیست
بیا که من برای نوشتن
فقط از چشم های تو
الهام می گیرم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر شب
رویای شیرینت
خلوتم را به هم می زند
ای کاش بودی
مرا به ضیافت چشم هایت
دعوت می کردی
با ساز خنده هایت می رقصیدم و
ترانه ی یکی شدن را
با لب های تو زمزمه می کردم
بیا که می خواهم
دوست داشتنم را
میان نگاهت فریاد بزنم
از مرز لب هایت عبور کن...
متن مجید رفیع زاد
نیستی
و در نبودنت
از سردی فاصله می لرزم
برف دوری ات
قلبم را سفیدپوش کرده
و من با نگاهی منتظر
خیره ام به جاده ای سفید
تا که خورشید نگاهت
به فریادم برسد
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
رد پایم را برف می پوشاند
رد اشک هایم را بگیر
بیا که سوز تب فراق تو
کشنده تر از
سوز سرماست
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر صبح
همراه شعرهایم بر می خیزم
پرده ی آسمان قلبم را
کنار می زنم
و برای چشم هایت سپید دم می کنم
زیبای من
بدان از لحظه ای که
نگاهمان به هم گره خورد
طلوع خورشید را
از یاد برده ام
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
هر صبح
یادت در من طلوع می کند
و خورشید نگاهت
وجود سرد مرا در آغوش می گیرد
واژه ی سلام هدیه ی نفس های توست
برای تولد روزی دیگر
و آغاز زندگی ام
با تو
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
سکوتی تلخ
و افکاری سرشار از کابوس
هر شب مرا در آغوش می گیرند
چشم هایم با خاطراتت خیس می شوند
هر ثانیه نبض احساسم تو را صدا می زند
و همواره تنها مرهم من
پرواز در رویای شیرین توست
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
دست من به بودنت نمی رسد
و هر شب این خیال توست
که مرا دلگرم می کند
ای کاش یک شب
دست هایت برای من بود
تا آتش عشق را
در حریم آغوش تو
احساس می کردم
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
دوست داشتنت تعطیل نمی شود
حتی اگر غبار غم
هر روز تمام وجودم را تهدید کند
حتی عصرهای جمعه
که تمام بی تو بودن را
به یاد چشم هایم می آورد
دوست داشتنت تعطیل نمی شود
حتی اگر هر جمعه
ابر عاشقانه های من
برای تو ببارند
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
وقتی دلم برایت پر می کشد
دلتنگ تر از همیشه
پناه می برم به آن کوچه ی بن بست !
با اینکه تمام مساحت آن
خاطرات قدم هایت را
در من زنده نگه می دارد
اما قلبم
سرشار از دلشوره هایی هولناک است
ترس نداشتنت
خاطرات سبز تو را تهدید می کند
بیا که من در ا...
متن مجید رفیع زاد
فریاد سکوت
و ترس نداشتنت
هر شب مرا محاصره می کند
دیگر چاره ای جز شکستن بغض نیست
و خیالت تنها دلگرمی من است
تا در آغوش شب
پناه ببرم به شانه هایی امن
برای باریدن
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
به دیدنم بیا
هنگامی که آسمان
پیراهن سیاهش را به تن می کند
ببین چگونه قلم
در وصف چشم هایت می رقصد
چطور الفبای عشق
به لب هایت چشم می دوزد
به دیدنم بیا
که مشتاقم به شنیدن ترانه ای از تو
تا در خلوت شبانه
در آغوش عشق
آرام بگیریم
مجید رفیع...
متن مجید رفیع زاد
خورشید نگاهت
و لبخندهای شیرین تو
بهانه ی هر صبح من
برای زندگی است
برای نفس کشیدن و تکرار سلام
حتی در طلوع هر جمعه
چون که غروب آن
هرگز حریف
تبسم های تو نمی شود
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
چه بی رحمانه
سکوت فرصت سخن گفتن را
از ما گرفت
تا واژه هایی با احساس
در پشت دیوار لب هایمان
به صف بایستند
حالا دیگر
یلدا هم برای ناگفته هایمان
شب کوتاهی است
مجید رفیع زاد...
متن مجید رفیع زاد
ادامه