زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
نوشتن تمام بودنم را تصویر میکند.
نوشتن همچون برداشت برنج در شالیزها برای سرو در بشقاب غذا .برای هدیه دادن.
ماه چه زیبا بود...
اما ماه تنها بود...
ماه،بیخیال..هی..
ستاره.به خواب..
اما من دیدم ماه پشت ابر ماند..
و باز من ..
با این سیگار لعنتی ...
راه خودرا خواهم رفت...
رسیدم...
روشن شد....
بیدار شدم....
ماه دیگر پشت ابر نبود..
شاید،.
نه،،،
قطع...
متن آرش شجاعی
حسرت وا شدن پنجرها چه کنم
مانده ام با شب چشمان تو چه کنم
گر چه تردید ندارم تو دنیای منی
نیستی امشبو با غریت دنیا چه کنم
امشب از حادثه عشق جهان لبریز است
عشق را گر به تماشا ننشی چه کنم.
حافظو شعرو غزل با تو شنیدن دارد.
کنج تنهایی دلم بی کسو تنه...
متن آرش شجاعی
تبسم بر لبان مادر بزرگ نشست....
مادر بزرگ دختر خوبی بود. .
هنوز همان اتاق کوچک..
چای قند پهلو ....
برایم تکرار نشدنیست...
صدای زیبای گنجشک آمد...
نگاهم رویای باز کردن پنجره...
نگاه به عقب،!
لحظه ،لحظه سکوت
از تنم بالا میرود...
وبغض ،بغض درو...
متن آرش شجاعی
ترسیده ای ؟؟
از که ؟؟؟
از جهان؟من جهانت...
ازگرسنگی؟من گندمت ...
از بیابان؟ من بارانت...
از زمان ؟ من کودکیت ...
از سرنوشت ؟؟؟
آه...
من هم از سرنوشت میترسم ......
متن نوشته های خاص
هی فکر می کنم که چگونه؟چرا؟ چطور؟
من سال هاست گریه نکردم،شما چطور؟
من سال هاست عاشق چشمی نبوده ام
حالا نگاه کن منِ پر ادّعا چطور...
بگذشتم از غرورم و با چشم های خیس
ساکت نشسته ام که بفهمم تو را چطور...
وصفت کنم الهه ی پنهان میان شعر
...
متن آرش شجاعی
نان در تاپوهای بی ریا....
دستهای پینه زده ای که با هر ورزش.....
قورته ای برای چشیدن با عشق را....
در سفیدی دستهایی که رخ چرکین ....
اما دلهای صاف.....
و لذت آتشی که با نگاه به دستان ودلی پاک.....
سوختن را فراموش میکند .....
وباور را بزرگ که آت...
متن آرش شجاعی
من زخم می خورم
زخم می نوشم
زخم می شنوم
زخم می بینم
....زخم می شوم
در زخمه ی قلبی که خنجر می شود
...خون بالا می آورم
بالا...بالا ...بالا...بالاتر
از درد هم بالاتر
...این ارثیه ی قدیمی خنجر است در من
در گُرده ای که گِردِ زمین گُرداله انداخته...
متن آرش شجاعی
Arash:
پاییز رفتو.....
طاقی به بلندیهای صدای یلدا را آماده کرد روبروی ورق زدن.....
و از تبسم سفیدها!...چارچوبی برای دیدن ....
نگاهی زده شدن در ژرفای برف
و دور نگاه کردن ....
و یاد اشکهایی که نمی دانی از سفیده برف است...
یا گرمایه چشمی که فقط ...
متن آرش شجاعی
گاهی ماندن .......
گاهی رفتن....
گاهی ستیزهای پر از درد.....
گاهی برای پریدن روی شاخه ای که ترک دیده .....
گاهی باوری که چلوسیده در ژرفای عمق ندیدن....
گاهی ........
پریدن .........
و سقوطی که دیگر رنگ پر نقش........
آیا آب را ول کردند..........
متن آرش شجاعی