جمعه , ۹ آذر ۱۴۰۳
متروکه بماند دلتان بهتراستپای آدمیزادبه هر جایی که برسدنابودش می کند...
الان دیگه سخت ترین کار دنیا ،صبحها بیدار شدن نیست،شبها خوابیدنه.....
امروز تصور می کنم بدونِ توهیچ لحظه ای زنده نبودم و نمی توانستم زندگی کنمتو چشم اندازی در زندگیم قرار دادی که هیچ کجا و با هیچ کسِ دیگر آن را نیافتمقدرِ تمامِ مهربانی هایت، دلسوزی هایت و کوشش و تلاشی که برایِ زندگی مان داری را می دانم وبه خاطرِ آن ها از تو سپاس گزارم...
آرزوی دل بیمار منی...
اسکارسخت ترین کار دنیا هم میرسه به:بى مَحلى کردن به کسى که ،با همه وجودِت دوستش دارى....
به خدا که وصل میشوی، آرامش وجودت را فرا میگیرد....
به هوایی که دهد مژده تو جان بدهم...
یه روز پشت سرتو نگاه میکنیو متوجه میشی خیلی زیاد نگرانچیزایی بودی که اصلا اهمیتی نداشتن......
دوستش دارم ولیاین راز باشد بین ماهر کسی را دوست دارمزود شوهر میکند...
بعضی وقت هاخدا نجاتمون میدهولی ما جدایی حسابش می کنیم...همیشه جدایی بد نیست.....
باید آرام رفت آنقدر آرام که حتی...روزی دلش برای صدای قدمهایت تنگ شود!آنقدر آرام که از این آرامشت دق کند...این سزای کسی است که قدرت را نمی داند......
آن بهشتی که همهدر طلبش معتکف اندمن کافر همه شببا تو به آغوش کشم...
اصفهان با آن همه وسعت شده نصف جهانیک وجب قد داری و کل جهانم گشته ای...
دلم سفر می خواهدبا حالی که خوش باشد...لب هایی که بخندد...دلی که آرام باشد...شب...موسیقی...تو...و جاده ای؛ که هیچ پایانی نداشته باشد!!!...
شده عشقت به کسی بیشتر از حد باشد هر چه خوبی بکنی با دل تو بد باش...
از زندگی آموختم ...تا با کفش کسی راه نرفتم؛رفتنش را قضاوت نکنم......
حال من حال اسیریست که هنگام فراریادش آمد که کسی منتظرش نیست نرفت...
دخترک از صبح خوشحال است و دف می زند، از روز ابری و غمگین دیروز رسیده به روز آفتابی و پر نور امروز بالاخره تمام شد...
گوشه نداردزمینگرد است...
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشتچون آب به جویبار و چون باد به دشتهرگز غم دو روز مرا یاد نگشتروزی که نیامدهست و روزی که گذشت...
صدایش سوز غریبی دارد که بند دل را پاره می کند. می گوید ده ماه است که عروس شده، هشت ماهی می شود که به تهران آمده. جز نانوایی سر کوچه و سوپری محل جایی را بلد نیست. اولین بار یک هفته بعد از عقدکنان شان کتک خورده. مادرش که فهمیده گفته نگرانی ندارد، زیر یک سقف که بروید خوب می شود. فردای روزی که زیر یک سقف می روند باز کتک می خورد، هفته هاست که کتک می خورد. به گفته خودش حساب و کتاب روزهای کتک خوردنش از دستش دررفته، تنها چیزی که خوب یادش مانده این است ک...
از هر ادمی فقط یه نسخه وجود دارهسعی نکنید تو ادمای دیگه اونی که رفته رو پیداکنید...
هرچه دادم به اوحلالش باد،غیرازآن دلکه مُفت بخشیدم....
ساده که باشی سادگی ات را حماقت می خوانند!و کسی نمی فهمد که تو از فرط ِ آدم بودن ساده ای....
فکرِ توبه گوشم میخورد و آرزوهایم پایشان را از گلیمشان،درازتر میکنند.....
ﻭقتی ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽﺷﻮﺩﻭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽﺷﻮﺩقمارِ سنگینی کرده ای!ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭد .. ﺩﯾﻦ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﯼ...
زیر قدمت بانو دل ریخته ام برگرد!...
رفیقات کم باشن اما خاص باشن مثل شما...
تا ابدیت عشق من تویی تووووو...
پزشک نیستیاما درمانِ دردم توئیدردِ چشمانم با نگاهِ تودردِ استخوانم با آغوشِ تودردِ دلم با دوستت دارم های تو تمام می شوندجانم نسخه ام را بپیچکه بیمارم......
دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیستداروفروشِ خسته دلان را دُکان کجاست؟...
با من کنار بیا همچون ماه با نیمه ی تاریکش...
من به اندازه ی غم های دلم پیر شدم از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم عقل می خواست که بعد از تو جوان باشم و شادمن ولی با غمِ عشق تو زمین گیر شدم...
لذت دنیاداشتن کسی استکه دوست داشتنشحواسی برای آدم نمی گذارد......
بدونِهیچ اما و اگریتو ماندنی ترین واژهدر زندگی امهستی...️مانی دانته♡lt;~ ~gt;♡...
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنییا چه کردم که نگه باز به من مینکنیدل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راستتا ندانند حریفان که تو منظور منیدیگران چون بروند از نظر از دل بروندتو چنان در دل من رفته که جان در بدنیتو همایی و من خسته بیچاره گدایپادشاهی کنم ار سایه به من برفکنیبنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنمور جوابم ندهی میرسدت کبر و منیمرد راضیست که در پای تو افتد چون گویتا بدان ساعد سیمینش به چوگان بز...
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یاراگر تو شکیب داری طاقت نماند ما راباری به چشم احسان در حال ما نظر کنکز خوان پادشاهان راحت بود گدا را...
دوست دارم شب عروسیمون موقعی که موزیک پخش میشه و همه دورمون کردن و دست و جیغ و هوراااا میکشند...و من دستاتو گرفتمو میرقصیمهمون وسط داد بزنم؛عشق کی بودی تووووووو؟بگی تووووووبهت بگم دیدی همه چی درست شد؟بگی آرهدیدی واسه من شدی؟بگی آرهرو به آسمون میکنمو میگم خدایا شکرت...
ای کاش نکردٖمی نگاه از دیدهبر دل نزدی عشق تو راه از دیدهتقصیر ز دل بود و گناه از دیدهآه از دل و صد هزار آه از دیده...
راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ایمگر ای شاهد گمراه به راه آمده ایباری این موی سپیدم نگر ای چشم سیاهگر بپرسیدن این بخت سیاه آمده ایکشته چاه غمت را نفسی هست هنوزحذر ای آینه در معرض آه آمده ایاز در کاخ ستم تا به سر کوی وفاخاکپای تو شوم کاین همه راه آمده ایچه کنی با من و با کلبه درویشی منتو که مهمان سراپرده شاه آمده ایمی تپد دل به برم با همه شیر دلیکه چو آهوی حرم شیرنگاه آمده ایآسمان را ز سر افتاد کلاه خورشیدبه سلام تو که...
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفاییعهد نابستن از آن به که ببندی و نپاییدوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادمباید اول به تو گفتن که چنین خوب چراییای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانهما کجاییم در این بحر تفکر تو کجاییآن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشانکه دل اهل نظر برد که سریست خداییپرده بردار که بیگانه خود این روی نبیندتو بزرگی و در آیینه کوچک ننماییحلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیباناین توانم که بیایم به محلت به گداییعشق...
صبح میآیدکه..زندگی راتقسیم کنددرشهرولبخندراتقدیم کند بر لبهاماهم تقسیم میکنیمعشق را،لبخندرامهربانی را،بین دوستانمان...
صبح ات رو با شادی شروع کنحتی اگر ته ته قلبت خوشحال نیستیوقتی به یه روز شاد فکر کنیمی تونی به غم ها غلبه کنی باور داشته باش...
من حاضر بودمواسه یه لبخند پنج ثانیه ایت سه ساعت مسخره بازی دربیارم...
تو همون مُرفینِ کشف نشده ایکه هیچ پزشکی قادر به کشف و پیدایشت نشد؛جز قلبِ من ......
عشق یعنیمن باشم و توو لبخندی …که از سر شیطنت بر لبانم می نشیند...
قوی ترین مرد دنیا هم باشی ،باز محتاج خل بازیای یه دختری !...
دوست داشتنتتنها تقویمی بود که جمعه نداشت......
چه تعهد شیرینی.دستهایش مرابه تمام مردهای سرزمینم...حرام کرد...!...
میخواهَمَت و میخواهَمَت ،تکرارِ در تکرارجان را به تو داده اَم ،اَز عشقِ تو سَرشار . . . ️...