شنبه , ۱۰ آذر ۱۴۰۳
قلب تو قلب منهدوری تو درد منهخوشی من بودن تونبودنت مرگ منه...
مادرم هیچ وقت به من نگفت دوستم داردوقت نداشت دستش همیشه بند بودبند بستن بند کفش های من که گره زدن بلد نبودمدستش بند دکمه ی روپوش خواهرم بودبند مشق های برادرم...من اما دوست داشتن را زنگ های تفریحدر سیب قرمزی که ته کیفم گذاشته بودو گاز می زدم،حس میکردم......
ناگهان رسیدیو خوشبختیپروانه ای بود که پر زدو روی شانه ام نشست......
نباید یه مو از سرت کم بشه!حق نداری اخم کنی، همیشه باید بخندی!اجازه یِ ناراحت شدن نداری!باید خیلی مواظبِ خودت باشی، فهمیدی؟حقِ مریض شدن نداری!باشه؟ چون تو بهترین خواهرزاده یِ دنیاییتولدت مبارک عزیزترینم، آرزویِ بهترینها رو برات دارم...
آبانی بودنیه چیز عادی نیستیه نعمت الهیه...
شاید خودت ندونی ولیروزِ تولدت برام ارزشمندترین روزِ زندگیمه؛از تمامِ دنیا هم خسته بشم وقتی بهم لبخند میزنی مثلِ ماهی ای که لبِ مرگ بهش آب میرسه، بر میگردم به خودم....مرسی که بهترین روزِ زندگیمو کنارم بودی و دومین تولدیه که با هم جشن میگیریمش و برعکسِ قدیم الان عاشقِ پاییزُ فصلِ مهر شدم...از خدا و مامانت مچکرم که تو این روزِ قشنگِ پاییز، مردی رو به دنیا آوردن که بشه خدایِ کوچکِ من رویِ زمین...یک سالِ خیلی سخت و پر از... رو پشتِ...
از وقتی یادم نیستدوستت داشته امحتی قبل تر از وقتی که یادت نیست......
به دیدارم نمیآیی چرا؟دلتنگ دیدارمهمین بود اینکه میگفتی وفادارم وفادارم؟...
خدایا تو تنهاییمنم تنها...
شاید زندگىآن جشنى نباشد که تو آرزویش را داشتىاما حالا که به آن دعوت شده اىمى توانى زیبا برقصی.....
بعضیا نمیتونن بگن دوست دارماما بجای اون میگن:مواظب خودت باش سرما نخوریهرموقع رسیدی خبرم کندیر نخوابی،،خسته میشیاینا خیلی دلشون دریاست.....
مهر را بر سر آبان بگذارمهربان می گرددمن تو را با همه ی مهربه آبان دادممهربانباشکه پاییز بهارت گردد...
زنهار ! ز کس وفا مجویید که مندیدم همه را و آزمودم همه را...
یک مردبرای به دست آوردن است که می گوید دوستت دارمزن ها اماوقتی می گویند دوستت دارمدیگر چیزیبرای از دست دادن ندارند......
دوست داشتن طُ مثلِ لباسه؟؟میشه پوشیدش؟؟یا مثِ یه گل میشه بوش کرد؟مثلِ یه رنگه؟ میشه از دیدنش لذت برد؟شاید مثلِ یه جفت کفشِ نوئه که دلت بخواد باهاش همه دنیا رو بگردی!اما نه...دوست داشتنِ طُمثلِ هیچکدوم از اینا نیست...طُ رو داشتن مثلِ هواستمومی نداره...مثلِ زندگیهمثلِ منهاصلا دوست داشتنِ طُ خودِ خودِ منه!!!اخه آدم چه جوری میتونه از خودش جدا بشهنمیشه که نمیشه....اینجا من،بستگی دارم به طُبه حرف هات،به آرامشت، به...
از توهمه چیزت را دوست دارمتا دکمه های پیراهنتحتی بند کفش هایتاز خودم اماتنها قلبم را دوست دارمکه برای توو هر چه متعلق به توستمی تپد......
یک انسانتا زمانى که مادر داردفقیر نیست... ....
بوی آبان می آیدبوی کسی که دارد توی نسیمبرای تو شعر عاشقانه می خواند!...
وقتی کسی دارهبا تمام وجود نصیحتت میکنهمخاطبش تو اون لحظه تو نیستی...خودش در گذشته شه......
فقط خدا می دونه؛شبایی که خوابتو می بینم، صبح هاش با چه حالی از خونه بیرون می زنم...خدا می دونه که حالِ دلم چقدر خوبه...آسمون اون روز آبی تره، پرنده ها قشنگ تر می خونن و من چقدر زیباترم...تویِ خواب هایِ من، من و تو همیشه کنارِ هم خوشبختیم...تویِ خواب هایِ من، همه یِ آرزوهام حقیقت پیدا کردن...تویِ خواب هایِ من، جوابِ دوسِت دارم هایِ من، لبخندِ پررنگِ تواِ و محکم تر گرفته شدنِ دست هام...اینکه خوابتو می بینم که ناراحتت نمی کنه؟روزِ آ...
شرمنده می کنیگاهی در خواب به من سر ممی زنی......
رفتی و از آن همه بودنتجا مانده دست خطی به روی دفترمآنگاه که نوشتی :بی تو پای رفتن ندارم!...
سه گروه راهرگز فراموش نکن :آنها که در شرایط دشوار کمکت کردندآنها که در شرایط دشوار رهایت کردندآنها که در شرایط دشوار قرارت دادند....
خواهرداستانش بابقیه فرق دارد!موجودیست که بویمادرمیدهد!مثل پدرکوه میشودوپشتت میایستدمیتوانی روی رفاقتش تاته دنیاحساب باز کنی...بنظرمن گاهی میشودگفت:بهشت زیرپای خواهرست...
یه جا به خودم اومدم دیدم نمیتونم بی تو باشم!دیدم تو شدی همه دنیامدیدم شدی همه وجودماز اونا که آدم هرجا میره اونو با خودش حس میکنه...یه وقتایی حس میکنم از یه جایی داری نگام میکنی؛ شالمو میکشم جلو، موهامو میدم تو...حس میکنم میای کنارم راه میری و من بینِ اون همه آدم بهت زُل میزنم و تو نگاهت به رو به روته؛بعدش که میخوام دستتو بگیرم، دستی واسه گرفتن نیست...دیوونه شدم، دیوونه یِ تو!حالا که تولدته بزار منم برات آرزو کنم همه دنیام،...
من اینجادرست وسط پاییز ایستاده امو دارم برگ به برگدوباره عاشقت می شوم......
انگشتم را نخ بسته امتا به یاد آورمفراموشت نکرده ام......
روزی را به یاد دارم کهتمامِ دلخوشیِ جهانم، فشردنِ دستانت بودوقتی که اضطرابِ اولین دیدار، جانِ یک آدم را میگرفت...اکنون نیز همان است یادت می آید؟ گریه کردیم، خندیدیم، غصه خوردیم، قدم زدیم، رفتیم، آمدیم...بی شک انتها در عشق نامفهوم ترین کلمه یِ بشر است وقتی که حتی به وضوح، جسم ها تسخیر می شوند...با همه یِ وجود خوشحالم که به دنیا آمدی و من هم در زمانه ای هستم که تو برایِ زیستن برگزیده ایتولدت مبارک و به ماجرایِ جهان خوش آمدیحتی اگ...
ولی من معتقدموقتی یکی رو دوست داری و بهش نرسیدییعنی بعد هاقراره یکی دیگه رو بیشتر دوست داشته باشیو خوشحال شی از اینکه به قبلی نرسیدی......
دوست دارمت، یه جورِ خاص کمی عاشقتر از حوا کمی مجنون تر از لیلی کمی شیرین تر از فرهاد...وابسته ات شدم،آنچنان که ماه به آسمان، ماهی به دریا و آدمی به نفس...عشق جان، از تهِ دلم می خواهمت و تو نهایتِ مرد بودن و عاشقی هستی در این آغوشِ من می مانی تا ابد، تا لحظه یِ مرگ...خواستم بگم،فاصله ها اهمیتی ندارند وقتی تو کیلومتر ها دور تر از من به فکرم هستی و من اینجا کیلومتر ها دورتر از تو، عکست را میبوسم...راستی آقا، از همین فا...
چقدر جایت میانِ بازوانم خالیست قلبِ من، امروز که تولد توستبا وجود اینکه باز هم دوری و فاصله یِ میانمان باقیست و اما اینبار به واسطه یِ سربازی؛برایِ تو، برای چشمهایِ تو هدیه ام ناقابل است...خاطراتی از فرداهایِ باهم بودنمان،فرداهایی که دوری و دلتنگی معنایی ندارد...فرداهایی که غرق در خوشبختی، زندگیمان را می جاودانهعشقچرخانیمهمراهِ ترانه هایِ خیس و باران خورده...و این من در هر تولدِ تو باز زنده میشوم و جان میگیرم.دوستت دارم ع...
اگر قلب توبه پستم خوردپستچی خدا بود......
دوست داشتن چیزی شبیه به گم شدنهتویِ یه آدمِ دیگهحالا هر چی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی،عمیقتر گم میشی...یه جاهایی دیگه نمیدونی، برایِ خودت داری زندگی میکنییا برایِ اون.....
دلتنگی آدم رو به خیابون میکشهو بعضیا نمیفهمن گاهی قدم زدناز گریه کردن هم غم انگیزتره......
مادرم پیامبری بود ...با زنبیلی پر از معجزهیادم نمی روددر اولین سوز زمستانیالنگویش را به بخاری تبدیل کرد...!...
مادر واژه ای به وسعت تمام هستی❤....
کسی که اقرار نمیکند شبهایش بی حضورِ شما صبح نمیشود!کسی که نمیگوید صدایتان که بلرزد دنیایش میلرزد...مغرور نیست...کسی که دلش پرواز نمیکند برای آغوشتانو سفت بغل نمیگیردتاندوستتان ندارد...وگرنه عاشق غرور سرش نمیشود؛میان آن همه خواستن...
دقایقی در زندگی هستندکه دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود کهمیخواهی او را ازرویاهایت بیرون بکشیو در دنیای واقعیبغلش کنی.......
وقتی دلت با من نیستبودنت مشکلی را حل نمی کند...تنها دلتنگ ترم می کند!...
بعداز سکوتموسیقی...بهترین وسیله برای بیان ناگفته هاست!....
همیشه آنچه که درباره من میدانی باور کن ,نه آنچه که پشت سر من شنیده ای من همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای...
دلم یک دنیا سکوت میخواهد...یک دنیا آرامش......
صبح سرآغاز عشق است آسمان خورشید را در آغوش میگیرد من تو را ......
میتوان هرروز وهرشبروی لب،لبخند داشتمیتوان باکهکشانِ این جهانپیوند داشتبا امیدوعشق؛دنیا جای خوبی میشودمیتوان هرلحظهرویاهای بی مانند داشت!...
خلوتی میخواهمکنارِ تودر سکوتِ ستاره ها ...بگویم دوستَت دارم آرام بگویی من بیشتر ......
همه چیز هم داشته باشی اگر آن کسی را که باید کنارت باشد و را در آغوش بگیرد، نباشد ... هیچ چیز نداری هیچ چیز .....
.اگه قراره...یه چیزی از این دنیا مال من باشه دوست دارم فقط.. قلب تو باشه ...️...
من میخوام اون کسی باشمکه باعث میشه بگی از وقتی دیدمش زندگیم تغییر کرده..!خب ؟!...
بودنتخندیدنت نگاهت صدایت...اینها تمامِ قرص های آرامش بخشِ دنیا را بی اعتبار میکنند......
فردای بدون هم شدن نزدیک است...