پزشک نیستم اما...
لا به لای گیسوانت ،
نسخه ی تمام دردهایم را پیچیدم.
«بهزاد غدیری»...
عطر تن پوش تو را خوب بخاطر دارم
بوی پیراهن تو قاتل ایمان من است...
«بهزاد غدیری»...
و شعر من تفسیری بود از چشم های او
آنگاه که باران ، لبریزِ احساسمان کرده بود
«بهزاد غدیری»...
در میان شعرهایم هر کجا گفتم علی
جبرئیل آمد فرود و بوسه زد بر شعر من
بهزاد غدیری...
بیقرارم بیقراری های من دارد دلیل
یک زیارت از تو میخواهم تورا جان جواد
بهزاد غدیری...
دوستم بدار ؛
من همان درختی هستم که می تواند
شاخه هایش آشیانه ای باشد برای تو...
بهزاد غدیری...