یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
نماز عشق برپاستو تو تنهایی،من هم بوسه هستم بر پیشانیت؛وقتی سجده میکنی!...
بوسه هایت ️طعم عجیبی میدهند طعمی بین بهشت وزندگی......
می ترسُم از این کشور خوسیده ی خوشبختبیدار بشُم این طرف مرز نباشیتو خوُ زمین باشُم و بارونی و گندمبیدار شُم اما تو کشاورز نباشیمی ترسُم از اینجا بری و خونه بُرُمبهله شُم تو به معماری آوار بخندیآواره بشُم مملکتُم دست تو باشههیهات اگر ارتش موهاتِ نبندی دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آیدمی ترسُم از اون لحظه که دیوونه نباشیهی پست کنُم عمر عزیزُم در خونه اتیک عمر کسی در بزنه خونه نباشیایجاد شدی در بدنُم مثل یه بحرانبحران شد...
چه گوشواره ایاز بوسه های من خوش تر؟که دانه دانه نشینَدبه لاله ی گوشَت...
عاشق حاضر جوابی ات شدمکه هیچ دوستت دارمی رابی بوسهنگذاشتی…...
بوسه هایت طعم عجیبی میدهند طعمی بین بهشت و زندگی......
عطر خواستن می گیرد دنیایم راوقتی در نفسهایم پراکنده می شوی ... از تو ڪه می نویسم دنیایے دوست داشتن در دلم می ریزدپراز بوسہ ....پراز عشق ......
تو از این فاصله هر شبتوی قلبم پا میذاریگُلای بوسه رو هرشبتوی قلبم جا میذاری...
شب ترانه می شودنفس می شود ، بخیر می شودو مثل ماه در آغوشم میرقصد و می غلتدوقتی تو با دوستت دارمهایتدم گوشم آرام آرام لالایی بخوانی ومن با بوسه هایملحظه هایت را بخیر کنم...️️️...
امشب در آغوشتمن عشق می کارم️ تو بوسه بردار ...! ️️️...
بوسه باوسوسه ے...️ وصڸ دلارام خوش است ...!!!...
اینجا بهای یک بوسه از خواب فرمانروایان سنگینتر است....
شب است...و تو تنها با بوسه ای بر لب ماجان میدوانی تا پرواز ها، بر تن ما ️️️...
نان و شراب در لب های تو است مرا با بوسه ای تقدیس کن ......
من نخواهم ایستاد رو به رویِ توجز برایِ بوسه دادن! ️️️...
روزهای هفته فرقی بر سر حالمان باز نمی کنندجمعه باشد یا شنبه،غروب،غروب است...عشق بازی های خورشید و افقماشه ی دلتنگی را می چکاندو فشنگ فخر فروش بوسه هاشان،خون آلود می کنددل آدمی و آسمان را...حال تو بگو سهرابپشت دریاها،مغرب اش غروب ندارد آن شهر...!؟با یقین میگوییکه در آن هیچکسی تنها نیست...!؟...
دلم سکانسعاشقانه میخواهداینکه.. چشمانت بدون سانسورغارتگر بوسه هایم باشدو در آغوشت بی هراس تمام خستگی هایم راپر بدهم....️️️...
بر نقد جان دو بوسه ز لعل تو خواستم گرچه گرانبهاست ولیکن خریدنی است..️...
روز جهانی بوسه رو به اونایی که تو سختیا مارو بوسیدن گذاشتن کنار تبریک...
مرا دریاب...برای حالِ آشوبمبوسه از جنس لب هایتو برای سردی جانمآغوشی از گرمای تنت نیاز دارم....
مے خواهم عشق بماندو بوسه اے که هدیه لبهاےِ توست مے خواهم من باشمو تو باشےو یک زندگےسرشار از انعکاسِ مامے خواهم عاشقت باشم....!️️️️...
من از طعمِ تلخِ آخرین بوسهفهمیدمقطار هم خودش را می کُشدهم تو راهم مرا....
یک بوسه می تواند زندگی یک انسان را نابود کند....
حرفَت سنَد استتو فقط لَب تَر کن،بگو دوستَم دارے،من پاےِتمام حرفهایت رابا بوسه مُهر مےزنم ...!...
ما داغدارِ بوسه ی وصلیم چون دو شمعای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت...
صبح چشمانت موسیقی دل انگیزی استڪہ ملودی هزاران عاشقی را در خود داردبلندشوخورشید رابہ دامن بگیرواز ترانہ خوش مهربانیهمین ملودی در رقصهزاران بوسہ بچینبرای صبح دلمان ️️️...
از دور تو را دوست دارم!بی هیچ عطری آغوشیلَمسی و یا حتی بوسه ای...!تنها دوستت دارم, از دور...!...
به تو ای پنجره ی رو به خیابان؛ سلام...تب عشق گل خشکیده به گلدان ؛سلام...قصه ی بوسه ی آن نیمه شب پنهانی؛ای پریزاده و دردانه ی باران ؛سلام ...گفته بودی همه شب چشم به راهم شده ای؛آمدم سوی همان دیده ی گریان ، سلام...آمدم معتکف محفل چشم تو شوم ؛مسجد جامع تاریخی کاشان ؛سلام ...شاعران از رژ قرمز چقدر کم گفتند ؟شب شعر و غزل و سرخی فنجان ، سلام...چاک پیراهن و یک بوسه ی ناب از لب تو ،ترس رسوایی اقوام مسلمان ، سلام ...مثل یک رود در آ...
خواب هایم از عطر تو مى زنندبیدار مى شومدر ، انگار که بگوبد:آرام بخوابی،بوسه بر پیشانى،خداحافظبسته مى شودومن مستِ عطر جامانده ات در خانهبى هوش مى شومدلم میخواهدت یک باربه بیدارى آغوشت شومو بمانى.وقت های رفتندرها موجودات بسیار غم انگیزی اندچون نمی توانند نگهت دارندو من دلم به اندازه تمام درهای غمگین جهان تنگ است...
چه دلچسب می شود...وقتی تو با چشمان سیاهتنفسهایم رابوسه بوسه در آغوش مژه هایت بگیری...و من برای بوسیدنتتمام هستی ام را...دامن به دامن برایت دوستت دارم کنم️...
امروزبوسه ی جوانه ای راروی ساقه ی غمگین زمستان دیدمدلم آرام شدمثل درختی که باد،راز دلش را برایش فاش کرده است امروز دلم خواست شماره ی بهار را بگیرمسلام کنمحالش را بپرسمو بگویم کی از راه خواهی رسیدمیخواهم کوچه را آب و جارو کنم... امروز دلم خواست لبخند بزنمدلخوش باشم به صدای غلغل سماوردلخوش باشم به سلام مادردلخوش باشم به عطر گرم چایامروز دلم خواست برای غم کاری کنمبگویم خبر داری ...
با دهانى پر از بوسهچگونه بگویم “سلام”با چشم هایی پر از بوسه چگونه نگاهت کنمکمکم کنخیلی طبیعی رو به رویت بایستمبه هم سلام کنیمو بگذریم......
چه می شود سرنوشت فرشته ایکه « دوستت دارم » گفته؟به بوسه،به آغوش،به تو...فکر کرده؟فرشته ای که بال هایش را زمین گذاشتهتا دست های یک انسان را بگیرددست های تو را بگیردو آنقدر به جستجوی تو،راه های زمینی را طی کرده،که راه آسمان را گم کرده استفرشته ای که دندانه های سین « دوستت دارم » گلویش را آنچنان بریده،که هیچ ذکری از دهانش بیرون نمی ریزدو یک نام چند حرفی معمولی،چنان روی دهانش خشک شده،...
من چلچراغ خانه ی پیراهنت باشمروزی کنارت همدمت عشقت زنت باشمای وای فکرش را بکن بین همه خوبانآخر ببینی من فقط وصل تنت باشمشب های سرد زندگی حتی اگر آیدمن همدم دردت چراغ روشنت باشممی خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تودر حال عشق و مستی و بوسیدنت باشممن آرزویم بود جای شانه ات بودمیا اینکه جای دکمه ی پیراهنت باشمای کاش من حس لطیف شعر تو بودمیا کاش می شد بوسه ای بر گردنت باشم چیز زیادی ...
لب هایم این ماهیچه های مطبوع به وزنِ آب را ببوسقبل از کنجکاوی صبح در اشتهای بدن قبل از کِشَندگیِ خمیازه های فارغ از تمایل و برخوردقبل از هوش آن زنِ منتظر ببوس مراببوس مرا در علاقه ی بو به گردندر حسد ِ بلند ِ تار مویی آویخته از یقه هنگام خداحافظیببوس مرا و فراموش کن چقدر بودن از پاهای تو کدورت داشت من بچه بودم و دستهایم گماشته بود به نوشتنچه میدانستم از بسامد بوسه در شرح آب؟از گزِش دندان در حجامت...
تنها، پریدن راه حل اش نیستاین عشق آب و دانه می خواهدپیراهن گلدار هم یک روزپیراهن مردانه می خواهدتنها، پریدن راه حل اش نیستآغوشمان آذوقه می خواهد این بوسه ها و بی قراری هاقسمت شود معشوقه می خواهد***دلواپسم قسمت چه می خواهدباید که راهت را بلد باشیاین آسمان رخصت دهد بایداحوال ماهت را بلد باشی...من از جهان چیزی نمی خواهمتنها تو را با دلبری هایتجانی که می بخشی و می گیریبا عطر ...
نام مرا بنویسیدپای تمام بیانیه هایی کهلبخند و بوسه را آزاد می خواهندپای بیانیه هایی که نمی خواهنددرختی قطع شودپرنده ای بهراسدچهارپایه ای بلغزد زیر پای کسی،پای بیانیه هایی کهمی ترسند کودکی گریه کند......
نیازمند لبت، جانِ بوسه خواهِ من استنگاه کن به نیازی که در نگاه من است...
سوار بر اتوبوسی که از تو دورم کردکه بی تو بغض شوم دست های گرمت را...که حسرتم بشود لمس کردن موهات...که تن کنم کت خاکستریِ چرمت را... تو را مدت یک روز و چند ساعتِ تلخندیدمت جز در چشم های رانندهکه ناگهان وسط جاده عاشقم شده بود...میانِ بغض خراسانیِ دو خواننده!دو چشمِ قهوه ایِ رنگ چشم های خودتچرا دروغ بگویم؟ نگاهِ گرمی داشت...و تووی آینه با چشم هاش می خندیدو مثل تو کتِ خاکستریِ چرمی داشت تو ر...
شادا به این اردیبهشت های پر از توشادا به خنده های نوبرانه اتبه بوسه های یواشکی زیر یک طاق بنفشبه بوی خوش نفس هایتبه این اردیبهشت های همیشه با تو...
چندان به لبت بوسه زنمکز سخن افتد....
هر صبح با تو آغاز میشودروزم .. لبخندم.. بوسہ ام.. همہ از عشقتو پدیدار میشود..اے تمام بهانہ هایم دوستت دارم.......
عاشق حاضر جوابی ات شدمکه هیچ دوستت دارمی را... بی بوسه نگذاشتی ! ️️️...
من روزه دارِ عشق تواقرار می ڪنم!با بوسه از لبان توافطار میڪنم......
اصلا بیا علمی بگویم دوستت دارممثلاً تو آخرین بوسه ی امشب را زیر پلکهایت بغل بگیر و بخوابو من به طعم هر چه تو️ بخواهی بغلبغل نگاهت می کنم ....! عشق️️️...
تو آن بوسه یِ عاشقانه ای بر پیشانی ام،تو آن پیراهنی تنگ چسبیده به آغوشم تو آن رژِ سرخی بر رویِ لبهایمتو آن نفسی در جانم، تو آن تپشی در قلبم، که با عاشقانه هایت هر روز مثلِ خدایم جهانم را به رنگِ تازه ای جان می بخشی......
بوسه را گذاشته اند برای همین جور موقع ها دگر عزیزِ جانمهمین جور موقع هایی کهدوستت دارم جواب گوی حسینیست که من به تو دارم......
وقتی نیستی شعر می بافم آغوشم را به آغوشتبوسه هایم را به بوسه هایت دستهایم را به موهایت نفسهایم را به نفسهایم چه کنم باور کناین روزها خودم را از هر طرف می سنجمباز به رویای خواستنت ختم می شوم...️️️...
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکندقاب عکس توست اما شیشه عمر من است......
️یک بوسه به من داده، طلبکار شدهخواهانِ بغل کردنِ بسیار شدهتا زود بگیرد از لبم کامش را..️از صبح عَلَی الطّلوع بیدار شده.️️️...