شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
در اولین مسابقه که مربیگری میکردم ، دعا کردم و از خدا خواستم که برنده باشم ، اما نبردیم !فهمیدم تیم مقابلم هم خدا دارد ؛پس از آن به بعد تلاش کردم ......
فقط امیدت به خدا باشه رفیق...
بجز وصال تو؛هیچ از خدا نخواستهایمکه حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو️️️...
خدا تورا برای دلم نگه دارد...
آنگاه که لیاقت دریافت خدا را در خویش داشته باشی ، بدان که او به هزاران شیوه در تو تجلی خواهد کرد !...
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکشراه آسمان همیشه باز استاگر هیچکس نیست ، خدا که هست.......
هنگامی که خدا انسان را اندازه میگیرد متر را دور قلبش میگذارد نه دور سرش ......
گاهیبایدرهاکنیوبروی!مثلمادرموسیاگرصلاحباشدخدابَرشمیگرداند...!...
ما را به خود کردی رها شرمی نکردی از خدااکنون بیا در کوی ما آن دل که بردی باز ده...
میخواهم دعا کنم ؛برای آبادانیِ کشورم،برای شادیِ دلهای بیقرار،و برای سامان گرفتنِ روزگارِ مردمی که به امیدِ فرداهایی بهتر، سختیِ اینروزهایشان را به جان خریده اند .من روزهای خوب را،من آرزوی تمامِ مردمِ سرزمینم را آرزو میکنم .و میدانم که یکی از اینروزها، تمامِ اتفاقاتِ خوب، خواهند افتاد و درختانِ تحول، جوانه خواهند زد.من بالای آسمانِ این شهر، خدایی دیدهام که هر غیر ممکنی را ممکن میکند،میدانم روزی میرسد که خاطراتِ روزهای سخ...
می دانستم رویا بودمن و تو ؟بعید بود آنهمه خوشبختیحتی در تصور خدا هم نبودحق داشت که بر آورده نکرد.....
گاه گداری ....نردبان می گذارم بروم پیش خدا تا ببینم چه خبر است؟خیالت دامنم را می گیرد......
هیچ کار خدا بی حکمت نیست...بابت آرزوهایی که محقق نشدندبی تابی نکنید!گاهی خدا بوسیله ی همینمحقق نکردن آرزوها، جلویمصیبت های بعد از آن را می گیرد....
نعمت فقط برف و باران نیستگاهی خدا رفیقی نازل می کند،زلال تر از باران...
یقین دارم دعاهایم اثر داردفقط گوشه چشمی از نگاه خدابرای خوشبختی و سلامتی همه انسان ها کافی ستاین نگاه را هر لحظه از زندگی برایت آرزو می کنم....
امروز برایت اینگونه دعا کردم!خدایا! بجز خودت به دیگری واگذارش نکن! تویی پروردگار او!پس قرار ده بی نیازی در نفسش! یقین در دلش!اخلاص در کردارش! سلامتی در وجودش!روشنی در دیده اش! بصیرت در قلبش! و روزی پر برکت در زندگی اش...
تنها موجى که هیچ وقت از جوش و خروش نمى افتهموجِ خداست همه ى جریانهاى زندگیتو به موجِ خدا بسپار...
بیا به غار برگردیم!به بدویترین بوسههاکه بوی عقدنامه و مهریه نمیدادند...تا عریانی، زننده به حساب نیایدو زیباترین هدیهی جهانآتشی باشد که یک روز راصرف روشن کردنش کنم برای تو...بیا به غار برگردیم!به روزگاری که مایکروویو و تلویزیون را نمیشناختو در آن رنگینکمان اتفاقِ بزرگی بود؛دنداندردخدا را به یادِ ما میآوردو پیدا کردنِ غذاسفری عظیم به حساب میآمدکه به عشق یک لبخندت تن میدادم به آن...بیا به غار برگردیمتا تم...
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت از کسی پولی طلب دارم و او پس نمیدهد گفتند : آیا شاهدی هم داری ؟ گفت : خداگفتند : کسی را معرفی کن که قاضی او را بشناسد !...
عاشق حقیقی خدا وارد مِیخانه که بشود ،آنجا برایش نمازخانه میشود !اما آدم دائمالخمر وارد نمازخانه هم که بشود ،آنجا برایش مِیخانه میشود !در این دنیا هر کاری که بکنیم ؛مهم نیتمان است نه صورتمان !...
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفتچه سخنها که خدا با منِ تنها دارد ......
دلگیرى جمعه را باید از پنجره زندگى بیرون انداخت و با یک فنجان آرامش و لبخند به آسمان نگاه کرد ، تا یادت نرود که همیشه تا چشم کار میکند خدا حواسش به تمام ثانیه هاى زندگیت است....
دلم از آن غافلگیری های ناب میخواهدمثلا اینکه خدا پشت در زندگیمان ایستاده باشدو در را که باز کردی تمام سخاوتش را به رویت بپاشدو بگوید بفرما!این هم محال ترین آرزویتبرآورده اش کردیم..برو خوش باش...
شاید امروز همان روزی که می خواستی نبود ،و هیچ چیز ، به گونه ای که تو انتظار داشتی پیش نرفت ،ولی روزهای خوب ، در راه اند ...قوی باش و مصمم تر از قبل ، برای حالِ خوب و آرزوهایت تلاش کنو فراموش نکن که خدا همیشه در اوجِ سختی و مشکلات ، از راه می رسد و برایت معجزه می کند .کمی تحمل کنهمه چیز درست خواهد شد ......
بیا اینطور فکر کنیم.... شاید برفها نشانه ی اعتراض خداست ، شاید یک فرصت است یک شانس!!! خدا پاک کنش را برداشته و میکشد به روی همه ی بدی ها...پاک کن سفیدش را می کشد ....به روی من..... به روی توبه روی زشتی های خیابان ها.... و همه جا را سفید میکندخوش شانس بودی که پاک کن خدا به روی تو هم باریده بیا و با بدی هایت سفیدی برف های خدا را سیاه نکن...
به پیشگاه خدایی به توبه آمده امکه ناصواب مرا هم ثواب می گیرد...
به حدی دوستت دارم،که می دانم خدا روزیسؤالش از تو این باشد؛ چه کردی او پرستیدت؟...
قطار سمت خدا مى رفت ...همه سوار شدند ، وقتى به بهشت رسید ،همه پیاده شدند ...یادشان رفت که مقصد خدا بود ، نه بهشت ...!آدمى همین است ؛مقصود را به بهترى مى فروشد ،یار را به زیباترى ...!...
چهره شاد و روىِ باز ، وسیله جلب محبّت و مایه تقرّب به خداست و ترشرویى و گرفتگى چهره ، سبب جلب دشمنى و مایه دورى از خداست ......
هربار می خندیخدا که اون بالای بالا نشستهاز خودش میپرسه:بهشت اینجا بودیا اونجا ...؟!...
مامان! کلافه اَم تک و تنها، بدونِ توشاید خبر رسیده به گوشَت از این و آن امشب اگر دوباره به رؤیام آمدی دیگر نرو، تو را به خداااا پیشِ من بمان...
من وجود دارم من هستممن اینجا هستم، من در حال شدن هستم، تنها من هستم که زندگیم را میسازم. تنها من و نه هیچ کس دیگر... من باید با کمبودها، خطاها و گناهان و اشتباهات خود رو در رو قرار گیرم. از نبودن من هیچکس به قدر من رنج نخواهد برد، اما فردا روز دیگریست و من باید تصمیم بگیرم که رختخواب را ترک کرده، دوباره زندگی کنم و اگر شکست بخورم، نه تو را سرزنش میکنم، نه زندگی را و نه خدا را.....
ای غایب از نظر به خدا میسپارمتجانم بسوختی و به جان دوست دارمت...
شب ها آرامشی دارنداز جنس خداپروردگارت هموارهبا تو همراه استامشب از همان شب هایی ست که برایت یکشب بخیر خدایی آرزو کردم...️️️...
چشماتو باز کن و ببین داره برف می بارهخدا امروز قشنگ ترین منظره ها رو برای تو ساخته...
دلم یک کوچه می خواهدبی بن بست و بارانی نم نمو یک خدا که کمی با هم راه برویم!...
خدا از اون اولشم میدونستکیو با کی آشنا کنهآخه جز من کی میتونهاینقدر بیقرارت باشه؟...
بهحدیدوستتدارمکهمیدانمخداروزی،سوالشازتواینباشد،چهکردیاوپرستیدت؟!...
هر جا که هستی، نگاهِ خدا سمتت عزیزترینم. زمستونت گرم، یلدات مبارک جانم......
آرزوی داشتنت تنها خواسته ام از خداست ...️️️...
خدارا، آفتاب ِروشن فردای هر یلدااگر پیرم، اگر برنااگر کورم، اگر بیناتو خضرِ راه من می باش الا یا ایها الساقی......
نشانی دکترم را به شما میدهم.ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قدِ بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود، رفتیم و کتاب خواندیم و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت.میدانی آن جراح که هر روز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش « کتاب» است....
به گمانم یلداماجرای دختریست ؛که در یکی از شب های زمستانبخاطر دلتنگی اش یکدقیقه بیشتر از خدا گرفت !...
خوشحالی یعنی جای انگشت خدا رو لپات باشه...
باز شدنِ چشمانم هر روز صبحیعنى خدا دوست داشتنت را تمدید کرده...قَدرَش را میدانم....️️️...
شکسته های دلت رابه بازار خدا ببر...خدا پناه شکسته دلان است......
برای افتادن اتفاق خوب زندگیتعجله نکنبسپارش به خدایی کهتمام کارهاش به موقع است......
برایِ رسیدن به تو راه نمیرومپرواز میکنمنمینویسمکلمه اختراع میکنمدعا نمیکنمبا خدا همدستم...چیزهایِ باعظمت را باید، با عظمت خواست......
بیایید یکدیگر را دعا کنیمدعا کنیم خدا را،نگاهش را،حضورش را، از یاد نبریمدعا کنیم بالاخره یک روز دردهایمان پایان پذیردو طعم خوش زندگی را بچشیم.آمین...
فقط خداستکه مى شود با دهان بسته ،صدایش کردمى شود با پاى شکسته هم به سراغش رفتتنها خریدارى ست که اجناس شکسته رابهتر بر مى دارد ، تنها کسى ست کهوقتى همه رفتند او مى ماند ......