یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
این بار زنده می خواهمتنه در رویا، نه در مجاز...این که خسته بیایی بنشینی در برابرم در این کافه ی پیرنه لبخند بزنی آن گونه که در رویاست... و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم!صندلی ات را عوض کنیدر کنارم بنشینیسر خسته ات را روی شانه ام بگذاری و به جای دوستت دارم بگویی:گم کرده ام تو را، کجایی...؟...
با تو چه زندگیایی که تو رویاهام نداشتم...
همه چیز از تولد یک رویا آغاز می شود ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ...
مثلا یکی بیاد تو زندگی هممون انقد خوب باشه... که به همه ی اوناییکه نموندن بگیم مرسی.....
هرگز بیخیال رویاهات نشو، هیچوقت نمیدونى چقدر بهشون نزدیک شدى.Never give up on your dreams. You never know how close you are....