شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
روشنگری یعنی خودمان بیندیشیم به جای این که اجازه دهیم دیگران به جای ما بیندیشند.کانت...
ترسو قبل از مرگش بارها میمیرد؛ دلیر فقط یک بار طعم آن را میچشد....
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم. بگذار بگویند غیرمنطقی یا غیر اجتماعی هستیم؛ اما به این می ارزد که خودمان باشیم.تا زمانی که رفتار ما وتصمیم های ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن ها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند....
خجالت آور است تماشای کسی که آخر عمری، خود را موشکافی میکند و به این نتیجه میرسد تنها چیزی که با خود به گور میبرد شرم زندگی نکردن است ......
برای آنکه افراد منطقی فکر کنند و به سلامت عاطفی و رفتاری سازگارانه دست یابند، باید در نظام اعتقادی خود تجدیدنظر کنند. اعتقاد و باور های خشک و جزمی خویش را شناسانی کنند و از زیر سلطه ی آنها خارج شوند، دست از بایدها و نبایدها و مطلق گرائی بردارند و سرانجام نظام باورها و گرایش هایشان براساس تفکر و تصورات منطقی سازمان بیابد. در اینصورت است که ناراحتی ها کاهش می یابد ورفتارها تغییر جهت به شکل مطلوب می کند. چنین فردی در نظام اعتقادی و فکری انعطاف پذیر ...
هر کس با استعدادهایی خلق شده که باید آنها را به کار بندد.به کار بستن آنها، بزرگترین سعادت در زندگی هر فرد است....
فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آیینه نباشد. تو درباره ی صورتت خیالبافی می کنی و تصورت این است که صورتت بازتاب آن چیزی است که در درون توست. و بعد وقتی چهل ساله شدی، کسی برای اولین بار آیینه ای در برابرت می گیرد. وحشت خودت را مجسم کن!تو صورت یک بیگانه را خواهی دید و به روشنی به چیزی پی خواهی برد که قادر به پذیرفتنش نیستی؛ صورتِ تو، خودِ تو نیست....
هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد....
برای مردم تفکر همچون باری طاقت فرساست.بنابراین همان قدری که کار حرفه ای شان ایجاب می کند می اندیشند و همانقدری که برای تفریحات مختلفشان لازم است و نیز برای گفتگو و بازی،که ازین رو باید طوری ترتیب داده شوند که آنها بتوانند با حداقل اندیشه ی ممکن کارشان را پیش ببرند ولی اگر در اوقات فراغتشان چنین تسهیلاتی نداشته باشند به جای اینکه کتابی به دست بگیرند و قدرت اندیشه شان را محک بزنند، ساعت ها کنار پنجره ولو می شوند و به پیش پا افتاده ترین اتفاقات چش...
مدارا نکردن،نظریه های بریده از واقعیت،اصطلاحات تو خالی،آرمان عاریتی،نظامهای انعطاف پذیر؛اینها چیزهایی هستند که واقعا مایه ی هراسم میشوند...تنگ نظران متعصب که قوه ی تخیل ندارند به انگل هایی میمانند که گله را مبتلا میکنند،تغییر شکل میدهند و رشد میکنند.هاروکی موراکامی | کافکا در کرانه...
تفکر برای یک احمق به اندازه ی بلندکردنِ باری سنگین برای یک بازوی ضعیف دشوار است.هر دو میخواهند به سرعت از شرِ آن خلاص شوند.آرتور شوپنهاور...
من به آنچه دیگران در مورد کارهای من فکر می کنند،اهمیتی نمیدهم اما در مورد آنچه خودم در مورد کارهایم فکر می کنم، بسیار اهمیت قائلم، این است شخصیت والا!تئودور روزولت...
تنهایی، چه از نظر منطقی چه از نظر تجربی، ربطی به تنها بودن ندارد. آنچه درباره تنهایی مهم است شمار افرادی نیست که دوروبر آدم هستند، بلکه احساسی است که فرد از رابطهاش با دیگران دارد ...لارس اسوندسن | فلسفه تنهایی...
تو به کسی نیاز نداری که به تو بگوید چه کسی یا چه چیزی هستی. تو همانی هستی که هستی....
۴ ساله که بودمفکر میکردم پدرم هر کاری رو میتونه انجام بده.۵ ساله که بودمفکر میکردم مادرم خیلی چیزها رو میدونه.۶ ساله که بودمفکر میکردم پدرم از همه پدرها باهوشتره.۸ ساله که شدمگفتم مادرم همه چیز رو هم نمیدونه.۱۴ ساله که شدمبا خودم گفتم اون موقعها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.۱۵ ساله که شدمگفتم خب طبیعیه، مادرم هیچی در این مورد نمیدونه…۱۶ ساله که بودمگفتم زیاد حرفهای پدرمو تحویل نگیر...
عجب مردمی داریم!نه دردت را میفهمند و نه حرفت رابا این حال باب دلشان در موردت قضاوت میکنند....
بهتر است با عقاید خودمان یک ابله سفیه باشیم تا این که با عقاید دیگران یک دانشمند به شمار آییم.فریدریش نیچه | چنین گفت زرتشت...
به من تاریخِ مقدسِ مسیحیت ،انجیل،اصولِ دینِ مسیحی را می آموختند بی آنکه وسائل باور داشتن را بهم بدهند.نتیجه اش بی سامانیی بود که سامانِ خصوصی ام گشت.ژان پل سارتر | کلمات...
من خودم به قدر کافی انسان شناس هستم تا این را بفهمم که طی پنجاه سال آتی قضاوت درباره ی من از این رو به آن رو می شود و بعداً نام پسرت در شکوه و عظمتی توأم با احترام واقعی خواهد درخشید،به خاطر همان چیزی که تاکنون با من آنها به سهم خود بدرفتاری کرده اند و به خاطرش فحش و ناسزا خورده ام....
گاهی با وجود تمام بدی ها و خیانت ها، بعضی از آدم ها را به راحتی میبخشی ...تنها به این دلیل که :دوست داری همچنان در زندگیت حضور داشته باشند!...
آدم ها روزی معنی حرفهایشان را میفهمند و متوجه رفتارهایشان خواهند شد که با کسی از جنس خودشان مواجه شوند ...!...
ما به آدمهایی محتاج هستیم که خود را مدیون زندگانی بدانند نه طلبکار آن.به آدمهایی محتاج هستیم که به زندگانی عشق داشته باشند نه کینه.به آدمهایی محتاج هستیم که به آینده بچه هایشان فکر کنند نه به گذشته پدرهایشان.ما از فرومایگی ها استقبال نباید بکنیم, بلکه می خواهیم اول چنین روحیه های بیماری را در هم بشکنیم....
من ادعا می کنم که یک شخص ساده و قابل اطمینان هستم که مانند همه انسان ها خطا می کنم. همچنین اقرار می کنم که آن قدر فروتنی دارم که به خطاهایم اعتراف کنم و قدم هایم را اصلاح کنم.عاقلانه نیست که خیلی از هوش و درایت یک نفر مطمئن باشیم.درست این است که به خاطر داشته باشیم که قویترین ها ممکن است ضعیف عمل کنند و عاقل ترین ها اشتباه کنند....
دوست کسی است که همه چیز را دربارهی شما میداندو باز هم دوستتان دارد ...آلبرت هوبارد...
نیچه در یکی از اوقات خموشی و سکوت خود نوشت:شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها موجودی است که می خندد. تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند.(کتاب ماجراهای جاودان در فلسفه)...
ارادهی مطلق وقتی خود را در انتخابِ آزاد تجسم میبخشد، نزدِ بسیاری از فاعلها تنها در هیئتِ جستوجویِ منفعتِ شخصی ظاهر میشود. برایِ اجتناب از تنشها و تعارضاتِ برخاسته از این موقعیّت، جامعهیِ انسانی طبیعتی ثانی میآفریند که همان حکومتِ قانون است، لیکن نه به عنوانِ ضرورتی اخلاقی، بلکه به عنوانِ نوعی سدِ هابزی در مقابلِ ویرانگریِ کنترلناپذیرِ خودخواهی در بشر. شلینگ اشاره میکند که در حقیقت، هر تلاشی برای تبدیل کردنِ این نظمِ قانونی به نظمی اخلا...
جنبه ی مثبتِ شک این است که هر امری را ممکن فرض میکند....
باغبان میتواند تصمیم بگیرد که چه چیز به درد چغندر میخورد اما هیچکس نمیتواند برای مردم،اگر خودشان نخواهند،خیر و صلاح را انتخاب بکند....
وقتی با قلب پاک با شما معامله کنند سایر مشکلات زندگی هر چه طولانی باشد قابل تحمل است و انسان ناراحتی جسمی را در برابر آرامش روح بزودی از یاد خواهد برد.ژان ژاک روسو | تفکرات تنهایی...
به نظر سنکا، اوج حکمت آن است که یاد بگیریم سرسختی و لجاجتِ جهان را با واکنش هایی مثل فوران خشم، احساس بدبختی، اضطراب، ترش رویی، خودبرحق بینی و بدگمانی، بدتر نسازیم.آلن دو باتن...
زندگی در جاهای تاریک، افکار بیهوده میآورد.آنچه در تاریکی کابوس مینماید در روشنایی اطمینانی لذتبخش است.پتر هاندکه | کاسپار...
آدمی هر چه در درونِ خود بیشتر مایه داشته باشد،از بیرون کمتر طلب میکند و دیگران هم کمتر میتوانند چیزی به او عرضه کنند.از این رو،بالا بودنِ شعور به دوری از اجتماع منجر میگردد.آرتور شوپنهاور | در باب حکمت زندگی...
چون دیگر آینده ای ندارند،از گذشته حرف میزنند.وقتی خیلی دویده باشیم و نفسمان بند آمده باشد،برمیگردیم و راهی را که دویده ایم اندازه میگیریم....
عشق گریبانِ ما را خواهد گرفت همانطور که ناگهان قاتلی در پس کوچه ی تاریک به شما هجوم می آورد و هیچ کاری از دستتان ساخته نیست.عشق ما را شوکه کرد درست مانند زمانی که از برقِ تیغه ی چاقو یا رعد و برق شوکه میشویم.میخائیل بولگاکف | مرشد و مارکیتا...
هرگاه از من خواسته شده تا سخنران اصلی یک کنفرانس باشم باید مطالبی را که میخواهم در موردشان صحبت کنم انتخاب کنم. گاهی اوقات کنفرانس کاری است و گاهی در مورد مسائل مربوط به زندگی. اما موضوعی که در اکثر سخنرانی های من مشترک است؛ موضوعی که میدانم آن را خیلی خوب بلدم؛ نه گفتن است. تا به حال به شکل های مختلف از افراد مختلفی نه شنیده ام. گاهی حتی از خود زندگی هم نه شنیده ام. من متخصص رد کردن هستم، یا اگر بخواهم دقیق تر بگویم، من متخصص برگشتن و جنگیدن و ا...
به روزنامه نگاری میاندیشم که برایِ بخشودگیِ زندانیانِ سیاسی امضا جمع میکرد ...او بهخوبی میدانست که این کار نفعی برایِ زندانیانِ سیاسی ندارد. هدفِ واقعی هم آزاد کردنِ زندانیانِ سیاسی نبود؛ بلکه میخواستند نشان دهند که هنوز هم افرادی هستند که هراس به دل راه نمیدهند. آنچه میکردند حالتِ نمایشی داشت؛ امّا تنها راهِ ممکن بود. برایِ آنان امکانِ انتخاب میانِ عملِ موثر و نمایش، وجود نداشت؛ یا میبایست هیچ کاری انجام ندهند، یا اینکه فقط به کارِ...
در بعضی از چیزها نمیتوان با دیگران سهیم شد.در ضمن انسان نباید از غرق شدن در اقیانوسی که به اختیارِ خود به آن وارد شده است وحشت داشته باشد.ترس مانع بزرگی در سهیم شدن ایجاد میکند.انسان ها باید به یکدیگر عشق بورزند ولی نباید دیگری را به اسارت درآورند....
امتیازات واقعی شخص،چون بزرگی روح یا خوش قلبی در مقایسه با امتیازاتی چون مقام،اصل و نسب(حتی اگر اصل و نسب پادشاهی باشد)،ثروت و از این قبیل مانند تفاوت میان پادشاه واقعی و هنر پیشه ای است که در صحنه ی نمایش نقش پادشاه را ایفا میکند....
به نظر میرسه زیبایی های خیلی کوچکی توی این دنیا وجود داره،لذتای خیلی کوتاه.تو فکر میکنی زندگی توی شهر کوچیک خیلی تند و زنندس؛اما اگر تو هم چیزی رو که ما اطرافمون میبینیم ببینی،متوجه میشوی که همه ی ما یه جورایی بازنده ایم.هیچ کی توی یه زندگیِ جنگی برنده نیست....
برخی نمیتوانند زنجیرهای خود را بگسلند.با این وجود میتوانند دوستانشان را رهایی بخشند.باید آماده باشی که خود را در آتش بسوزانی؛اگر خاکستر نشوی چگونه میخواهی نو شوی؟نیچه | چنین گفت زرتشت...
در زندگی لحظاتی پیش می آید که انسان نه کسی را دوست دارد نه دلش میخواهد کسی او را دوست داشته باشد؛از همه چیز و همه کس حتی از وجود خود بیزار است؛مثل اینکه تمام نیروها و رشته های زندگی را از او بریده اند،نه میل به کار کردن دارد و نه اشتهای خوردن؛دلش میخواهد خاموش و تنها در گوشه ای بنشیند و به نقطه ی ثابتی خیره شود؛یا اینکه صورتِ اشک آلودِ خود را در متکا فرو برد و به هیچ چیز نیندیشد.علی محمد افغانی | شوهر آهو خانوم...
اگر چیزهای گرانقیمت نمی توانند چندان ما را شاد کنند٬ پس چرا به این شدت مجذوب آنها هستیم؟زیرا اشیای گرانقیمت ممکن است راههای معقولی برای برآوردن نیازهایی به نظر برسند که ما آنها را درک نمی کنیم. اشیا در بُعد مادی ادای چیزی را درمی آورند که می خواهیم در بُعد روانشناختی بدست آوریم.باید در افکار خود تجدید نظر کنیم٬ ولی فریفتهٔ قفسه های جدیدی می شویم. سردرگمی و آشفتگی ما تنها تقصیر خودمان نیست. درک نادرست ما از نیازهایمان را٬ به قول اپیکور٬ باورها...
انسان برای تحصیلِ شهرت باید بر طبق هوا و هوسِ مردم رفتار کند، و از آنچه مورد نفرت آنهاست بپرهیزد و آنچه را دوست دارند قبول کند.اسپینوزا | اصلاح قوه مدرکه...
خلاقیت در میانِ ما مردم یعنی دست درازی به حقوق ضعیفتر از خود.علی محمد افغانی | شوهر آهو خانوم...
زخم هایی که بر سعادت ما از درون وارد میشود،بسیار عمیق تر از زخم هایی است که از بیرون میرسند.این واقعیتی آشکار و انکار ناپذیر است که عنصر اساسی برای خوشی انسان و در واقع برای همه ی نحوه ی زندگیِ او،آن چیزیست که در خودِ اوست یا در وجودش جریان دارد.زیرا سرچشمه ی مستقیم خرسندی یا ناخرسندی عمیق او که نخست از احساس،خواست و تفکر او حاصل میگردد،در اینجاست،حال آنکه هر آنچه بیرون از اوست فقط غیر مستقیم بر او تاثیر میگذارد.آرتور شوپنهاور | در باب حکمت...
فرزندان شما،فرزندان شما نیستند.آنها پسران و دختران شوقی هستند که زندگی به خویشتن دارد.به وسیله ی شما به دنیا می آیند ولی از شما نیستند.با اینکه با شما زندگی میکنند ولی مالِ شما نیستند.شما میتوانید عشقِ خود را به آنها بدهید ولی نمیتوانید بذر افکار خود را در آنها بکارید،چون افکار خود را دارند.و میتوانید برای تَنِ آنها خانه ای فراهم کنید ولی روحِ آنها در خانه های شما قرار نمیگیرد زیرا روحِ آنها در فردایی زندگی میکند که حتی در رویاهایتان هم به آن راه...
داروی شفابخش روح آدمی، فلسفه است....
بهترین راه زندگی پرافتخار در این دنیا آنست که همان چیزی باشیم که وانمود می کنیم هستیم....
کسانی که به تفسیر و تشریح یک اثر هنری میپردازند، اغلب آهنگر بلخ را با مسگر شوشتر اشتباه میگیرند....
برای اینکه با سرعت اندیشه به هر مکانی که میخواهی پرواز کنی،باید با این تصور و فکر شروع کنی که به آنجا رسیده ای....