شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
زیستن در این شهر دیوانه به من آموخت آدم راحت تر است زمانی که تنها باشد می تواند زندگی کند. با کسی بودن آن هم وقتی تورا نفهمد سخت می گذرد. گرچه این شهر شلوغ است ولی باور کن آن چنان جای تو خالیست که صدایت در جای جای این خیابان ها می پیچد. این را فهمیدم که این شهر شلوغ کمی دیوانگی می خواست اما ما زیادی دیوانه بودیم. کمی عشق می خواست اما ما زیادی عاشق بودیم. این را خوب فهمیدم که ما هیچ سیاست زندگی کردن را در این شلوغی شهر نیاموختیم. بیا برویم... شه...
برد هوای دلبریهم دل و هم قرار من ......
به جناب عشق گفتم تو بیا دوای ما باشکه به پاسخم بگفتا تو بمان و مبتلا باش...
دلتنگم و دیدار تو درمان منست ..........
مولانا :دانی که پس از عمر چه مانَد باقی؟مِهر است و محبت است و باقی همه هیچ...!...
آفتابی نی ز شرق و نی ز غرب از جان بتافتذره وار آمد به رقص از وی در و دیوار ماچون مثال ذره ایم اندر پی آن آفتابرقص باشد همچو ذره روز و شب کردار ما...
گر زِ مسیح پُرسدَتمُرده چگونه زنده کرد؟بوسه بده به پیشِ اوبر لبِ ما که اینچنین ! مولانا...
گفتى بیا؛گفتم کجا؟..گفتى؛میان جان ما......
صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم تا به کجا کشد مرا مستی بی امان توهشتم مهر ماه روز بزرگداشت مولوی گرامی باد...
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همین جاست بیایید بیایید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید۸مهر روز بزرگداشت شاعر گرانقدر مولوی گرامی باد...
ذاتت عسل است ای جان گفتت عسلی دیگر...
اوست نشسٖته در نظر، من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر کنم...
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی…...
هر جا روی تو با منیای هر دو چشم و روشنی... ️️️...
عشق پاکمپر کن از باده ی چشمتقدح صبحِ مراخود بگومن زِ تو سرمست شومیا خورشید ...؟!️️️...
.منم آن عاشقِ عشقت که جز این کار ندارم... ️️️...
خریدی خانه ی دل را ️دل آنِ توست می دانی...؟ ️️️...
تو را در دلبری دستی تمامست... ️️️...
در دل و جان خانه کردی عاقبت .. ️️️...
جان و دلم ساکن است زآنکه دل و جانم اوست... ️️️...
تو بیش کُنی کم را️از دل ببَری غم را️️️...
بنمای رویِ مه را خوش کن شب سیه را...️️️...
ای دوست قبولم کن و جانم بستانمستم کن و از هر دو جهانم بستان...
دل از دل بکندم که تا دل تو باشیز جان هم بریدم که جان را تو جانی ️️️...
تو نیز بیا یارا تا یار شوی ما رازیرا که ز جان ما جان تو نشان دارد ️️️...
ای از بهار روی تو سرسبز گشته عمر من.. ️️️...
بگشای لب ڪه قند فراوانم آرزوست ️️️...
️اندر دلِ ما ...تویی نگارا.. ️️️...
.به تو افتاد محبت تو شدی جان و روانم.. ️️️...
.آن جاے ڪه عشق آمد جان را چه محل باشد... ️️️...
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن...
دل در بَرِ من، زنده برایِ غم توست......
شمع رخ او بس است در شب بیگاه من.... ...
بنگر خیالِ خوبش ، مژگان من گرفته ......
مرا چه جای دل باشد چو دل گشته ست جای تو......
خانه گرفت عشق تو ناگه در جوار جان......
.تو را در دلبری دستی تمامَست.... ️️️...
به جوی دوست چو آب روان خوشیم...
بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوش لقا...
قصدِ جان ها کند آن سخت دلِ سخته کمان......
اندیشه ام افلاک نیست ای وصل تو کیوان من ...
خویِ من کِی خوش شود بی رویِ خوبت ای نگار؟...
خورانمت میِ جان تا دگر تو غم نخوری ......
هر مردمکش رافلکیمی بینم...
به دو چشم من ز چشمش چه پیامهاست هر دم...
چون منزل ما خاک نیست گر تن بریزد باک نیست...
گر غایبی ز دل ، تو در این دل چه می کنی .....
تو مرا جان بقایی که دهی جام حیاتم.. ️️️...
.من سراپا همه یک جلوه ای از عشق توامعشق را جز تو ندیدم به سراپای کسی ! ️️️...