شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آنچه من سعی کردم انجام دهم این است که هر دو تجربه شخصی خودم را با تحقیقات علمی ترکیب کنم. من دوست دارم از شکاف بین دنیای شخصی و جهان علمی عبور کنم....
من تمام وقتم را صرف فیلم هایم می کردم و نگران این بودم که مردم غذا می خورند و برنامه هم رعایت نمی شود ، بنابراین داشتن متخصصانی در این زمینه ها به من به عنوان نویسنده و کارگردان فضای مغزی زیادی می دهد....
نوشتن اما،تقدیرِ دست های بی رمقِ ما بود......
اگر می خواهی نویسنده شوی، باید دو کار را بیشتر از همه انجام دهی: زیاد بخوانی و زیاد بنویسی. هیچ راه و هیچ میانبری به غیر از این دو وجود ندارد که من از آن باخبر باشم....
رنگ چشات دریای من/ زیباترین رویای مندیروز و امروز بوده ای/ همراه فرداهای من!دستی بکش بر موی خود/ آشفته شد دنیای منروی مه ات پنهان مکن/ بن بست شد راههای منهر جای قلبت حک شده/ تصویر ردپای منیک ارتباط کهنه ای ست/ بین تو و شعرای منقلبم درون سینه ات/ قلب تو در دستای منبازی زیبایی شود/ فهمیدن آوای منرحمی بکن بر این دل/ دیوانه و رسوای مندرد و دل دیرینه ای ست/ بین تو و چشمای مندر بدترین ساعات روز/ لبخند تو مأوای منآرامش دنیای تو/ پر...
آینده مندر یازده سالگی یک روز که داشتم با دوستانم توی کوچه گل کوچک بازی می کردم آقایی که مقداری خیار و گوجه خریده بود و داشت از کنار خیابان رد می شد ایستاد و چند دقیقه ای بازی ما را تماشا کرد.. بعد من را صدا زد و اسمم را پرسید. از آقا پرسیدم چرا اسم من را می پرسد. گفت برای این که می خواهد اسم من یادش بماند، چون مطمئن است روزی بزرگ ترین فوتبالیست ایران می شوم. فوتبالیستی که اگر درگیر حاشیه نشود می تواند جهانی شود. پسرعمویم گفت این آقا صفر ایرانپ...
برای اینکه یک نویسنده باشید باید از تنها بودن لذت ببرید....
دو ساعت داستان نویسی نویسنده را کاملا از پای می اندازد. چرا که در آن دو ساعت او در مکان های مختلف با آدم هایی کاملا متفاوت بوده است....
برای آن که. . .برای آن که کفشی به پا کند،دخترک روح اش را فروخت،اما ،چه خنده آور است، خدایا!منی که همانند آن فرومایه،فریبکارانه اندیشه ام را می فروشمسربلند ومغرورمی بالم که نویسنده ام....