چرا نشنود صدای تو را به جان میبرم جفای تو را کجا میروی توان تا بود جفایت کشم تن ناتوان به پایت کشم چرا میروی بیا و ببین چه افقان کنم اگر شکوه ای ز هجران کنم
بیا و ببین چه افقان کنم اگر شکوه ای ز هجران کنم به جان میروی بیا و ببین چه افقان کنم اگر شکوه ای ز هجران کنم
بیا و ببین چه افقان کنم اگر شکوه ای ز هجران کنم به جان میروی
بیا دمی در کنار من ببین دله بیقرار من بیا ببین روزگار من
بیا ببین همچو آتشم بیا ببین آه سرکشم به قلبه شبهای تار من مرا چون تو دله فرزانه ای نیست چو من هم دیده ی دیوانه ای نیست
مرا تا با تو هست این آشنایی به دل بی من ز هر بیگانه ای نیست