متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
محبوب من
من واسه داشتن تـــو
تموم دنیامو میدم .
توی رنگ اون چشمات
تموم رویامو دیدم
امشب،
ماه را به رنگ نگاهت نقاشی می کنم
و ستارهها را به لبخندت،
تا خوابِ تو
پر از روشنایی باشد...
کجایی؟
نیامدی و من در را بستم؛
و برای همیشه از آنجا رفتم
برای من همیشه در ها بسته بود!!
این یکی را هم خودم بستم
حالا که رفتی
در پی لایق برو ،
ما هم تماشایش کنیم.»
مهمانی حضرت دوست ✍🏼،
تا گشودم چشم، دیدم عالمی مهمان توست
هر نفس در سینهام لبریزِ از ایمانِ توست
دل نلرزد بیسبب، از، لرزشِ پنهانِ من
از نگاهت عشق روید ، این دلم سامان توست
با نگاهی، فتنه در جانم فکندی ناگهان
عشق یعنی هر چه دارم زاده ی چشمان...
آه،، این جمعه آفتابی،ست
منتظر از نفسهای تو!
مولا جان 💔
وقتی تو میآیی،
تمام روزهای هفته مانند
پرهای سفید کبوتر
بر شانههای آرامش عشق مینشینند.
جمعه بوی نانِ تازه و
آوازِ قناریها را دارد،
و من،پشت پنجرهی انتظار مینشینم
تا تو بیایی و کلیدِ خندههای
قفل شده را به...
دلبرانه
✍🏻 چشم بر هم بـِنــِه ای دلبرکم بعد تماشایم کن،،
بنشین در بر من عشق تمنایم کن،،
چند بوسه زِ تنور لب خود جانی ده
بگذار بر لب من وصل تمنایم کن
ترجمان عشق
چو ترجمان خنده ات مرا بهانه میشود
سراسر وجود من پر از ترانه میشود
به گرمی نگاه تو ، که آفتاب زندگی است
تمام دشت دفترم ، گل و جوانه میشود
برای سر سپردگی به موج های موی تو
بغل، بغل به خاطرت ، تنم کرانه میشود
دلم...
دو بیتی
خورشید در آسمانِ ما میخندد،
گل بر لبِ خستهی صبا میخندد،
در چشمِ تو، ای تمامِ رویایِ دلم،
هر ذره چرا؟ به ریش "ما" میخندد
عاشقانه
خواهم که شبی سفر به سویت بکنم
یک شاخه ی گل هدیه به مویت بکنم
از لعل لبانت اگر شکر میریزد
خواهم که دلم عابر کویت بکنم
چکامه
باد نام تو را آورد
✍🏽پنجره را باز کردم
باد نامِ تو را آورد
خانهام ناگهان
بهار شد.
چای را دم کردم
بخارِ فنجان نقشِ
چهرهات را کشید
انگار دل من
باز هم لرزید
در اتاق تاریک
فقط چراغِ کوچکِ میز
میدانست
تو از دلم نرفتی
نورش شبیه
نفسهایت...
چامک هفته ✍🏼
چکامه هفته ❣️
شنبه ❣️
تو آمدی و زمان از نفس افتاد،
خورشید بر شانههایت نشست،
و شنبه در رؤیای لبخندت متولد شد…
یک شنبه ❣️
ابرها از چشمانت آغاز شدند،
و باران به جای زمین، بر دلم بارید،
یکشنبه از تو بوی دریا گرفت…
دو شنبه...
پـدر ✍🏼
پدرم به کجا روم و
به کدامین زبان فریاد بزنم ؟
واژه ها درد میکشند ،
کـم میآورند، میمیرند ،
دل تنگم را چگونه با واژه ها
برایت تووصیف کنم ؟
بگو اینک کجایی ؟
کجایی که ببینی بی تو
چگونه غریبانه
سر بر شانهی بیکسی گذاشتهام...!!
✍🏼شب و دلتنگی
شب را هرَس کردند
شاخہ های تاریکی
در تلاجن وهم انگیز سکوت
رشد کرده، قد کشیدند
و تـا صبح جیر جیرڪ ها
جای خالیِت را غم سرودند
کفش های شعرم ✍🏼
نیستی، کفش های
شعرم تنگ شده
پای احساسم تاول زده است
چگونه مسیر رسیدن
بـه تو را طی کنم ...
سیستان زیبا
چارهای باید نمود از، بهر این خاک کهن
آنچه در دل مانده بر جا، غمگسار زابل است
آسمانش هست خاکی و روان آبش ز دود*
،هیرمندِ* تلخ کامم درکنار زابل است
بوده آبش چون تگرگی سرد و شیرین در بهار
گشته هامون خشک و جانم در حصار زابل...
امروز هم حال دلم،،،،
امروز هم حال دلم بسیار طوفانیست ،،
ماندم گرفتار واسیر واژه های گنگ،
گیرکرده ام در کوچهٔ بن بست و باریکی
رو به دیواری بلند افتاده ام در بند
دنیا برایم سرد وخاموش است چون زندان
مجنون ومحدود م به یک خودکار
یک کاغذ ویک گوشه...
مادر شاهکار طبیعت است
هنرمند عاشق طبیعت است و به همین جهت،
هم برده و هم ارباب آن است.
AE
عشق 🫶چیست
عشق یعنی : در کنارت دلبری پیدا شود
ناز چشمان سیاهی در نگاهت جا شود
عشق یعنی : شعر سرمست از لب جام قلم
قطره ای گردد زِ مـَعنا، راهی دریا شود
عشق یعنی : مثنوی درمثنوی راز ونیاز
عاشق و دیوانه چون مجنون پی
لیلا شود
عشق...
دنیا برام قشنگه چون تویی،
هر جا تو باشی، همونجا بهشته.
مردها...
شیدای نسیمِ عطرِ باراناند،
وقتی که بر شانهی زن، موها هنوز خیس است...
✍🏽 چامک
تو که باشی
تو که باشی وقت خودش دست
از دویدن میکشد
و ثانیهها روی لبانت مینشینند
تا بوسه بگیرند.
دستت که به دستم خورد
مثل شکفتنِ یک ستارهی تازه
تمام جهان با نفسهای من روشن شد.
چشمهایت چنان سرشار از
شب یلدا هستند
که هر تارِ موی...
آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر اولین برف زمستانی
تا همیشه بدون غم بمانی
اولین برف زمستانی ات مبارک