مهرت
بدجور به دل می نشیند
تو تنها بهاری
که با پاییز آغاز می شود!...
قربون مادری که اگه ۱۰۰ تا پریز خالی هم باشه
برا وصل کردن اتو گوشیِ تو رو از شارژ در می آره...
اینگونه که تو دستانم را رها کردی، یا نمی دانی سقوط چیست! یا نمی دانی چقدر بالا آمده ایم!...💔
...s...
وگریستم به یاد تمام رویاهایی که تا میخواستم نوازششان کنم پژمردند...
نویسنده عطیه چک نژادیان...
من که شاعر نیستم اما نمیدانم چرا
تا تو را میبینمت انگار حافظ میشوم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
پُر از رنگ و نور..
کم کم تهی می شوم..
این است زندگی......