متن های عاشقانه، غمگین، خاص، بیو، شعر و جملات زیبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
عشقم
در آن جنگل سبز،
دست در دست هم،
میان نور و سایه میرقصیم.
هر گام، قصهی نو میگوید؛
هر لبخند، مهری تازه میآفریند.
در آن لحظهی بیکران،
دنیا را فراموش کردهایم
و فقط عشق جاری است...
(دیــوار کـــج)
وقتی که انتقـــاد نـدارد اثـــر به گــوش
بیهوده در زمانه به اصلاح کس مکوش
دیــوار کـــج نهــــاد بــه بـــالا نمـیرسـد
شمعی بُوَد که با نفسی میشود خموش
#فاصله بی فاصله
منظورم از عشق...
نه آن حس زودگذریست که با یک نگاه میآید و با یک بیتوجهی میرود،
نه آن شورِ خام و هیجانِ بیریشهای که در آغاز هر رابطهای قد میکشد و در نخستین بادِ جدایی میشکند...
منظورم از عشق،
آن آرامشیست که در صدای توست، حتی...
گاه
در ساقهی شکستهی بال و پر نگاه یک قفس
فوجی از پرواز موج میزند...
می نویسم هر روز
با طلوع و غروبِ خورشید
عاشقانه هایی را
که لبریزِ عشق توست
لبریزِ دوست داشتنت
ولبریزِ دلتنگی هایی
که از دوریت پر کرده اند تمامِ مرا
چجوری؟
با درد به جا مانده از ایام صبوری
من ماندم بی طاقتی و قصه دوری
گفتی که به پایان رسد ایام جدائی
آوارگی و گوشه ویرانه چه جوری؟!
شبی ماندهام بیصدا، بینفس
دلم خسته از رفتنت، بیقفس
نه دستی، نه آغوش، نه شانهای
فقط یاد تو مانده در هر نفس
شوق دیدار تو...
تا این زمان خسته و پژمرده ولی زنده نگه ام داشته.
این روزها
جای نبودنت تیر می کشد
و بغض کهنه ای گلویم را می فشارد
بیا در این وانفسای زندگی
کمی از دوستت دارم هایت را
برای من کنار بگذار
که من برای شنیدن واژه های احساس
محتاج لب های توام
همه ما یک روز
یک جایی، با یک اتفاق
تمام وجودمان را از دست داده ایم
بی آنکه قلب هایمان از تپش بایستد.
چه آمد بر سرِ عشق
علفِ هرز ، پیچکی
پیچیده در دلِ عشاق شد.
.
خوشبو و پر از طراوتی ، چون یاسی
جز مهر و محبت و وفا نشناسی
اینگونه تو را شناختم مادر جان
با قلب شکسته هم پر از احساسی
هیچکس نمیپرسه پشت اون صورتِ بیحرف، چندتا "عیبی نداره" قایم شده
هیچکس نمیفهمه سکوتش، خودش یه دنیا فریاده
پسر بودن یعنی بلد باشی بغضاتو توی جیب شلوارت قایم کنی و خندههای قلابی بندازی رو لبت
یعنی هیچی نگی، اما همه فکر کنن قویترین آدمِ قصهای
پسر بودن یعنی ستون باشی...
این قلب من
نه در بارانی که می بارد
نه در پاییز خوش آب و رنگ
نه در جاده های خیس و خالی
فقط و فقط آنوقت که
زمان در گیسوانت گم می شود
و چشمانم غرق زیباییت می شود
و جانم ذره ذره برایت آب می شود
عاشقانه می...
عشق اول... مثل نسیمی که برای اولین بار گلبرگهای قلب را لمس میکند، لطیف و تازه، اما ناپایدار.
مثل شعلهای کوچک که در تاریکی شب میدرخشد، گرم و امیدبخش، اما فانی.
ما با تمام وجود میچسبیم به لحظاتی که انگار جاودانهاند، غرق در نگاههای پر از امید و حرفهای ناتمام....
اردیبهشت
با چشمانِ نرگس
از پسِ پنجرهها سرک میکشد
و بوی خاکِ بارانخورده
دلم را میبَرد
تا جایی دور...
جایی که باد
موهای درختان را شانه میزند
و گنجشکها
قصهی عشق را
نجوا میکنند...
پر از رنگم امروز
مثل یک لبخندِ ناگهانی!
پنجره اتاق من رو به بهار باز میشود.
صدای موتور گازی آقا ماشالله و مجادله ی کلاغ ها پس زمینه ی نگاه من است.
هوا تازه است.
دیدن طبیعت با چشمهای تیز و برانداز کردن آسمان هرگز خسته ام نمیکند.
میتوانم ساعتها به شکوفه های درخت سیب خیره شوم و...
وجود آدم امن توی زندگی، مثل یه پناهگاهیه که مطمئنی رو سرت آوار نمیشه. بودنش آرامش میاره، حتی وسط طوفان. اون آدمیِ که لازم نیست جلوی اون نقش بازی کنی، خودت بودن رو کنارش یاد میگیری، با تمام دردها، خستگیها و بیحوصلگیهات، باز هم دوستت داره،حتی بهت یاد میده اون...
تو ماه هستی و
بوسیدنت
نمی دانی که
چه ساده
مرا هم بلند قد می کند...
اونجایی که شایع میگه:
" آب و نون چیه ؟! قدِ هوا لَنگِتم و... "
من دقیقاً همونجام. همون جایی که نیاز نیست چیزی داشته باشم، فقط کافیه تو باشی.
هوا که بدون تو خفهست، آسمون بیتو سقف نداره.
دلم قانع شده که خوشبختی، شکل دستای توئه وقتی تو دستامه....