متن آهنگ هجرت حسن شماعی زاده

شبی سرد و غریبانه شبی خاموش و بی آوا میاد تن‌خسته ای عاشق میاد مسافری تنها

میاد از عاشقی لبریز سراسر شوقه همپایی به سینه داغه این به لب فریاد تنهایی میاد اما چه بیهوده دیگه دستی پناهش نیست

دله پس کوچه ها تاریک چراغی شمعه راهش نیست میاد اما چه بیهوده دیگه دستی پناهش نیست

دله پس کوچه ها تاریک چراغی شمعه راهش نیست

یه روز وقتی که میرفتم سراپا از سفر بیزار پر از امید برگشتن پر از آواز یه دیدار

تو اون روز مثله من بودی نجیبو عاشقو همپا دلت بیزار از این رفتن تو چشمات غصه ی دنیا چه شبهایی که در غربت برام مثله سحر بودی به هر جایی که میرفتم تو با من همسفر بودی

چه شبهایی که در غربت برام مثله سحر بودی به هر جایی که میرفتم تو با من همسفر بودی ندانستم که این رفتن زواله آشنایی بود شروعه تلخه تنهایی غروبه هم صدایی بود

سفر ویرونی و ماتم سفر درد جدایی داشت برای من غمو حسرت برای تو رهایی داشت تو اون روز مثله من بودی نجیبو عاشقو همپا دلت بیزار از این رفتن تو چشمات غصه ی دنیا

سفر ویرونی و ماتم سفر درد جدایی داشت برای من غمو حسرت برای تو رهایی داشت



Hasan Shamaizadeh Hejrat Lyric

ZibaMatn.IR

دانلود متن آهنگ هجرت حسن شماعی زاده

شعر آهنگ هجرت حسن شماعی زاده

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

متن ترانه هجرت حسن شماعی زاده

این متن آهنگ را با دوستان خود به اشتراک بگزارید