ای نوع بشر تا کی به همنوع بشر سودی ندهی

ای نخل بی بار و ثمر مگر زفردا خبر نداری که جز بسر شور و شر نداری

چرا بجز حرص و آرز و شهوت بسر هوای دگر نداری چه خونها که با دست تو ریخت

چه دلها ز قهر تو گسیخت چه دلها ز قهر تو گسیخت

آخر ای بوالبشر تا به کی شور و شر در دار زندگی تا به کی گشته ای طالب سیم و زر قومی در بندگی

گرسنه گروهی بقرص جویی جان سپرند

گروه دگر حاصل رنج آنان شمرند

ببین هزاران فقیر و مفلوک ملوک و مملوک زه حال هم بیخبرند حذر کن که در روز حساب ندا میرسد زه اهل کتاب

کی رسیده زه پستی بوجود حاصل از زاد و بود تو چه بود در این دار خراب در این دار خراب …

چه خونها که با دست تو ریخت چه دلها زه قهر تو گسیخت چه دلها زه قهر تو گسیخت چه دلها زه قهر تو گسیخت

چه دلها زه قهر تو گسیخت چه دلها زه قهر تو گسیخت چه دلها ز قهر تو گسیخت

آخر ای بوالبشر تا به کی شور و شر در دار زندگی تا به کی گشته ای طالب سیم و زر قومی در بندگی

گرسنه گروهی بقرص جویی جان سپرند



Ali Yari Vail Lyric

ZibaMatn.IR