من در طلبت یارا جان بر کفه خود دارم غیر از تو و کیشت از هر طایفه بیزارم
این شهر پر از رند است بیرون مرو از خانه من دوره تو میگردم کاشانه به کاشانه بی واهمه می آیی تا فتح کنی من را تا با کفه اقیانوس هم سطح کنی من را ای دلبر بی تشبیه ای قرصه قمر جانم من پای تو میمیرمو من پای تو می مانم
می مانمو میخوانم از عشقه پر از دامت باید که عسل ریزم در جرعه ی هر کامت
دل شد قدحی پر خون , خون در رگه من جوشید در اوجه طرب وقتی از جام لبت نوشید هر غمزه ی تو ما را در دام گناه انداخت روی تو جهانم را در دامن ماه انداخت ای دلبر بی تشبیه ای قرصه قمر جانم من پای تو میمیرمو من پای تو می مانم
می مانمو میخوانم از عشقه پر از دامت باید که عسل ریزم در جرعه ی هر کامت