زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
اشعار و نوشته ها:ابوالقاسم کریمی
صفحه رسمی اشعار و نوشته های ابوالقاسم کریمی در زیبا متن_وبسایت رسمی: https://wisgoon.com/abolghasemkarimi
میدونی چرا درخت رو هرس میکنن؟
چون اگه اینکا رو انجام ندن ، پس از مدتی نور به برخی از شاخه ها نمیرسه و این باعث خشکیدگی قسمتی هایی از درخت میشه...
من و تو هم باید یاد بگیریم اخلاق های بدمونو هرس کنیم تا خصوصیات خوبمون فرصت رشد داشته باشه
ولی ...
متن ابوالقاسم کریمی
میدونستی گرگ خاکستری یکی از عاشق ترین و وفادارترین موجودات ، نسبت به جفت خودشه؟!
به نظرت
اگه آدما شعور درک این موضوع رو داشتن
هیچ وقت به خودشون اجازه میدادن که بگن:فلانی مثل گرگ درندس؟
روزنوشت:ابوالقاسم کریمی...
متن ابوالقاسم کریمی
نپوشان بر خودت پیر آهن شب
نشو سرمایه ی اهریمن شب
بخند و مهربانی کن به دنیا
بِکَن آغوش خود را از تن شب...
متن شعر
بِکَن آغوش خود را از تن غم
نشو سرمایه ی اهریمن غم
بخند و مهربانی کن به دنیا
نپوشان به خودت پیر آهن غم...
متن ابوالقاسم کریمی
دراین شهر کویری یار خسته
کنار باغ پائیزی نشسته
گرفته غم گلوی نازکش را
نمیدانم دلش را کی شکسته
ابوالقاسم کریمی...
متن شعر
من آن عودم که می سوزد وجودم
که می سوزد ، همه بود و نبودم
من آن عودم که هم پای محرم
ببارد ابر غم ، از تار و پودم...
متن شعر
اسیر منطق خون ریز نادان
درخت و رود و ابر و کوه و باران
به روی شانه ی ، زخمی جنگل
نشسته بوسه ی داغ بیابان...
متن شعر
اگه دریاچه را دیدی دوباره
بگو با ماهیان بی ستاره
که در دنیای سبز مردم دشت
دل ناپاک (سَد) جایی نداره...
متن شعر
خزان بر باغ افکارم خزیده
تمام تار و پودم را دریده
چرا نقاش تقدیر دو عالم
مرا در حال غم خوردن کشیده؟!...
متن شعر
میان سیل غم ها نوحه گر ، من
درون قلب دشمن بی سپر ، من
گلی در باغ عیش و عشوه ها تو
درخت سرو در مشت ِ تبر ، من...
متن شعر
به سوی پنجره آواز برخواست
قفس از سینه ی پرواز برخواست
طلوع صبح زندان دیدنی شد
تفنگ از باور سرباز برخواست...
متن شعر
زمین , بی سایه و خاموش و تب دار
بشر در مَنجلاب ترس و کشتار
جُنون, پا در رکاب اسب کینه
ببارد, بر تن و روح ِ ستمکار...
متن شعر
گیاهی کوچکم بر بستر سنگ
نگین سبز ِ روی تاج ِ خوشرنگ
شبی گفتم به انسانی ریاکار
مَکن تکیه به پشت گاو نیرنگ...
متن شعر
زمستان آمد و دیوار بارید
تبر بر شهر ما ، غم بار بارید
درون کوچه ی بن بست تاریخ
سیاست رد شد و تکرار بارید...
متن شعر
شبی در پنجه ی سرد زمستان
لب دیوار قربانگاه زندان
به زیر سایه ای مبهم تر از غم
گلی دیدم ، اسیر تیغ طوفان...
متن شعر
خزان بر دفتر شعرم خزیده
لب خندان من را غم خریده
صدای ضربه های تیشه ی شب
به باغ سبز ایمانم رسیده...
متن شعر
گلی که ریشه های تشنه دارد
به روح سبز خود ایمان ندارد
دعا کن مادرم بعد از نمازت
به شهر ما کمی باران ببارد...
متن شعر
گذشته حال و فردا را به هم ریخت
زمین را یک زن زیبا به هم ریخت
سکوت کوچه های عاشقی را
لب جادویی حوا به هم ریخت...
متن شعر
سرود موج دریای عذابیم
دهان ِ زخمی از نیش سرابیم
هوا سرد است ما در پنجه ی شب
کنار گرگ غم عریان ِ خوابیم...
متن شعر
گلی در پنجه ی شبهای سردم
اسیر سیلی سنگین دردم
به لبخند لبم غم غنچه کرده
به ظاهر سبز و در دل برگ زردم...
متن شعر
هوا سرد است و من عریان مَرگم
گرفتار غم زندان مَرگم
هوا سرد است و من در مَسلخ شب
کنار جوی خون گریان مَرگم...
متن شعر
نپوشان به خودت پیرآهن غم
رها کن ای دل من دامن غم
بخند و اینچنین باش و همیشه
رفیق شادی باش و دشمن غم...
متن شعر
کلامش بوی عطر نسترن داشت
نگاه پاک او رنگ چمن داشت
علف در زیر کفش خاکی عشق
تمایل به گل لاله شدن داشت...
متن شعر
هوا، سرد است و من عریان ترسم
درون مسلخ زندان ترسم
من ِ ویران شده در سیل اندوه
گرفتار تب ِ سوزان ترسم...
متن شعر
بهار آمد ، ولی غمگین و خسته
تبر ، لبخند جنگل را شکسته
به جای موج آب و رقص ماهی
علف بر دامن هامون نشسته...
متن شعر
زمین سرد و سپیده در زمستان
وَ باران هم ، شدیده در زمستان
جوان ، تو لایق شادی و عیشی
دوام گل ، بعیدِ در زمستان...
متن شعر
اگه دنیا ، به دستانش تفنگه
دل دریایی ما ، مرد جنگه
برای هر که شادی را بخواهد
تمام زندگی ، یک جا قشنگه...
متن شعر
هوا دلگیر و مردم ، مردم آزار
دروغ و دزدی و بیکاری بسیار
جوانی یک چراغ نیمه سوز است
که میسوزد در این تالار غم بار...
متن شعر
در این شَهر کویری ابر خسته
کنارِ ماه پاییزی نشسته
گرفته غم گلوی نازکش را
نمیدانم دلش را کی ، شکسته...
متن شعر
وَ ما
قبل از هبوط
به قعر دوزخ
سقوط کردیم
تا سرنوشت را
برده باشیم...
اکنون
در سرزمین غم
آواره ایم
وَ تاریخ را
هر روز
تکرار میکنیم....
متن ابوالقاسم کریمی
ادامه