زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
Fatima
دستهای مردانه ات
تکیه گاه روزهای تنهایی ام شد
من آغوش آفتاب را ...
با دستهای تو به آغوش کشیدم
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
رازها شوخی بردار نیستند
دلشان یک دنیا سفر کردن می خواهد
رازهایی که نمی خواهی فاش شود
به هیچ کس نگو
اگر گفتی ! بدان قطار مسافرتش را
هیچ گاه نمی توانی کنسل کنی
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
✍️
روزهای بد را تحمل باید کرد
روزهای خوب خودش خواهد آمد
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
✍️
چشم هایت را می خواهم
برای غرق شدن های مکرر
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
روزی برای دیدار خورشید خواهم رفت
رها کنم دستهایم را
روزی دستهای حزن آلودم
اندوه های شبانه را ،
روی زمین جا خواهد گذاشت
روی زمین جا خواهم گذاشت
تمام خط و خطوط هایی که وجودم را شکست
روزی لبخند خواهم زد به روشنایی آفتاب
روزی با لبخند زیر شدت نور...
متن رعنا ابراهیمی فرد
برای یادبود ، چیزی می خواستم
چیزی که با نگاه کردنش
وجود تو را
از خاطره های گرد و غبار گرفته
پاک کند
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
گاهی رفتن
واژه ی غریبی میشود
و تو باید آمدن را جشن بگیری
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
آزادم ...
رها ...
همچون موهای پریشانم در باد
فراموش میکنم
طناب های داری که از سرم آویزاند !
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
هیچ عشقی ارزش انتقام گرفتن ندارد
هیچوقت خودت را درگیر عشقی که فکر میکردی اگر بود خوشبخت بودی نکن
همه عشق ها از دور زیبا هستن
نزدیک که بشوی خوبتر که بشناسی
حتما چیزی پیدا خواهی کرد که بخواهی زنجیر عشق را باز کنی
به زندگی ادامه بده
و برای عشقی ...
متن رعنا ابراهیمی فرد
به خیلی چیزها امیدوار بودم و نشد
به خیلی چیزها دلخوش بودم و نشد
اما بجای خسته شدن پخته تر شدم
به جای از کوره در رفتن ...
شیوه ام را عوض کردم طرز نگاهم را تفکرم را
دیگر به این زودی امیدوار نمیشوم که وزش بادی بیاید و امیدهایم را به گردابش بسپارد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
نوشیدنی در دست و
تکه کاغذی که نامش روزنامه است
در گوشه ای ...
منتظر مقصد ایستاده است
نگاهش نامعلوم است
حرفهایش ناتمام ...
رازهایش را بلکه روزی ...
در پیراهن مردانه ای گم کرده است
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
چگونه مرا اینگونه عاشقم کردی
که گاه خود را فراموش میکنم
ریشه دار قلبم شده ای
هر چند که شاخه هایت را جدا کنند
دوباره جوانه میزنی
ریتم قلبم را عوض میکنی
و هیچ گاه ریشه کن نمی شوی
با تو ...
بی نیاز از هر چیز دیگر
هیجان زده و خوشحالم ...
نام ای...
متن رعنا ابراهیمی فرد
✍️به خودت اطمینان داشته باش ، تو می توانی ، تو می توانی تمام پیچک های ترس را که سالها بر تنت پیچیده است و مانع رشدت می شود را هرس کنی تسلیم نشو
تو یک انسان دوست داشتنی هستی که هر چقدر به خودت اطمینان داشته باشی بیشتر موفق میشوی ، بیشتر به آرزوها و...
متن رعنا ابراهیمی فرد
شنیدم هر شب ،
خواب چرا رفتنم را می بینی؟
تو خودت خواستی از چشمم بیفتی !
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
صورتم پر از جوهر است
آنقدر که خط خطی هایم
جای نگاهم حرف زد!
□□□
هنوز ..
پلک هایم سنگینیِ
آخرین باری که خوابت را دیدم
با خود دارد
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
بوی گندم ...
بوی زندگی ...
بعد از خستگی روزمره ،
در کوچه پس کوچه های قدیمی شهر پر شد
گم شد چشانم ،
در خاطرات گرم سال های کودکی
دستهای مهربان پدر ، پر بود از بوی نان تازه
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
سَرت را بالا بگیر
سنگینیِ سَرت ، وجودت را
پراندوه خواهد کرد
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
اصلا فکر میکنی !؟
به پرنده های آزاد شده
از آخرین ایستگاه باهم بودن
اصلا میدانی ؟
میدانی کدام شبها ، دستها ، نگاه ها
پرنده های حیاط خلوت تاریکی را می ربایند؟
اصلا فکر میکنی!؟
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
گلدان هایش اولین چیزی بود که مرتب میکرد
روح او با گیاهان و سبزه ها گره خورده بود
او جان گیاه را با روح زلال خود میدید
و تنهایی اش را به دست گلهای خوشبوی باغ سپرده بود
او می دانست چگونه از دنیا لذت برد 🍃
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
تو ...
عشق را ...،
پنهان کردی برای روز مبادا
و من ...
گلبرگهایم بی صدا ریخت
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
بنشین برایت چای بریزم
چای با عطر عشق،
چای با بوسه های گل اقاقی ،
چای با طعم دلتنگی سالها دوری،
چای عصرانه ی روزهای جمعه ،
جمعه ای که قرار است
سالها غروبش را با من بمانی
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
شرمگین شد
نگاه های سر به زیر اندوه ،
وقتی شانه هایت را
برای تکیه دادن کم داشت
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
لب ها را ...
به نبوسیدن محکوم نکنید
گاهی سخن بوسه ها
معتبر تر از حرفهاست
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
تو را یکبار ربودند
تو را یکبار ، دور از علایق ات کشتند
چرا باز ایمان آوردی!?
چرا باز ایمان آوردی به تبرهایی که لبخند می زنند
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
دستانم نور ؛
چشمانم نور ؛
و من آرامشی بزرگ
از جنس خدا می خواهم
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
آرامم ...
بیشتر از آنچه فکرش را کنی
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
چیزهای زیادی یاد گرفتم
اول اینکه زودرنج نباشم
اشکهای زلال چشمانم را بی دلیل روی صورت اندوهناکم نریزم
یاد گرفتم باید قوی تر از آن باشم
که حرفهای اطرافیانم چشمانم را بارانی کند
یاد گرفتم تنهایی همیشه هم بد نیست
دنجِ گوشه تنهایی ام برای خودم
زند...
متن رعنا ابراهیمی فرد
آدمها خیلی عجیب شدند
حتی وقتی برا سبکی دلت هم که شده با یکی درد و دل میکنی
زود دچار توهم و سوتفاهم میشه !
همین سوتفاهم ها دوستی ها رو خراب میکنه
یا باید درد و دل نکنی یا باید قید دوستی رو بزنی
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
چرا فکر کردی
دستانم تو را می کشند؟
من برای خوشبختی ات
از خوشبختی ام می گذرم
رعنا ابراهیمی فرد...
متن رعنا ابراهیمی فرد
تا وقتی نفس میکشی
هرگز
پایان معنایی ندارد
این را
نبض های کوبنده رگهایت می گوید
این را
نفس های گرم شبانه
سماور در حال جوش اجاق
عکس های قاب شده ی دیوار
این را
امضای روی کاغذهایت
چگونه از پایان حرف میزنی
وقتی کسی شبها
خواب بوسه هایت را می ب...
متن رعنا ابراهیمی فرد
ادامه