من از احساسه تو قلبت یه عمر که خبر دارم یه عمر دورتر میشی یه عمر که دوست دارم
دارم آهسته میمیرم تو این روزای بیهوده ولی سر میکنم با این شب سرد مه آلوده همیشه فکر میکردم از احساسم خبر داری نفهمیدم تو این سالها چقد قصد سفر داری
یه وقتایی غمه دنیا میشه بی حد و اندازه همین دردا داره از من یه مرد دیگه میسازه
چشامو بسته بودی و تو رو پیدا نمیکردم از اون شب من یه عمر که دارم دنبالت میگردم تو قلبم کوه آتیشه ولی چشمام خونسرده حالا با من تمومه شهر به دنباله تو میگرده
تو قلبم کوه آتیشه ولی چشمام خونسرده حالا با من تمومه شهر به دنباله تو میگرده