متن آهنگ پیکار ایرج نصرتی

گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر

لاجرم جاریست پیکاری سترگ روز و شب ما بین این انسان و گرگ زور بازو چاره ی این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره چیست

ای بسا انسان رنجور پریش سخت پیچیده گلوی گرگ خویش وی بسا زور آفرین مرد دلیر هست در چنگال گرگ خود اسیر

هر که گرگش را در اندازد به خاک رفته رفته میشود انسان پاک و آنکه از گرگش کند هر دم شکست گر چه انسان مینماید گرگ هست

و آنکه با گرگش مدارا میکند خلق و خوی گرگ پیدا میکند

در جوانی جان گرگت را بگیر وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیری گر که باشی همچو شیر ناتوانی در مصاف گرگ پیر مردمان گر یکدیگر را میدرند گرگهاشان رهنما و رهبرن

این که انسان هست این سان دردمند گرگها فرمانروایی میکنند و آن ستمکاران که با هم محرم اند گرگ هاشان آشنایان هم اند

گرگ ها همراه و انسانها غریب با که باید گفت این حاله عجیب با که باید گفت این حاله عجیب , با که باید گفت این حاله عجیب



Iraj Nosrati Peykar Lyric

ZibaMatn.IR

دانلود متن آهنگ پیکار ایرج نصرتی

شعر آهنگ پیکار ایرج نصرتی

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

متن ترانه پیکار ایرج نصرتی

این متن آهنگ را با دوستان خود به اشتراک بگزارید