این همه تنهایه تنها تا به کی این همه آشفتگیها تا به کی این همه تنهایه تنها تا به کی این همه آشفتگیها تا به کی آنکه را روزی که رفتو برنگشت این همه شبها خدایا تا به کی تا به کی دور از تو باشم در غمت از هم بپاشم چون سپیداری به خاک سر نشین بی تو ای ماه مانده ام آه ناگزیر از روزگاری این چنین
ناگزیر از بی تو ماندن بی تو رفتن بی تو خواندن قایقی تنها نشسته در کویرت یادگاره زخمیه رودی اسیرم ای دله شکستم بی تو ای دله نشستم بی تو دل به کس نبستم دل به کس نبستم من گمشده ی راه توام ماه تو کجاست اقسون شده ی ماه توام راه تو کجاست در این شبانه ی غم چه کنم در این سکوته مبهم چه کنم اگر نباشی ای جان تو مرا بگو که بی تو این غم چه کنم , چه کنم چه کنم چه کنم چه کنم این همه تنهای تنها تا به کی این همه آشفتگیها تا به کی