ترانه و شعر جمله هام یخ بسته تو سرم برف میاد خسته ام از دیدن کی دوتا چشم میخواد

چوب حراج زدم به تن این خونه میبرم دنیامو باز صدات می مونه باز صدات می مونه مثله یه بادبادک من راهمو گم کردم نه میتونم رد شم نه میشه برگردم

از آخرین آغوش تا اولین حسرت غمگین ترین قابه ,

دیروزم اینجا بود ما قهوه نوشیدیم همدیگه رو جای بارونی پوشیدیم

دیروزمون پر بود از خنده و بوسه چی شد که امروزم مثه یه کابوسه کابوسه از آخرین آغوش تا اولین حسرت غمگین ترین قابه , من پنجره ساعت

, مثله یه بادبادک من راهمو گم کردم نه میتونم رد شم نه میشه برگردم

از آخرین آغوش تا اولین حسرت غمگین ترین قابه ,



Acrovaya Man Panjereh Saat Lyric

ZibaMatn.IR