وقتی که از خونه فاصله میگیری تا نیمه ی راهو هر جوریه میری

تا دورتر میشی رو مرز تردیدی بیزاری از اینکه بوی سفر میدی اونی که میفهمه معنای بارونو چترشو میبنده تو هر خیابونو

حس میکنه این خاک واسش همه چیزه یه مشتشو حتی بیرون نمیریزه یعنی تمومه میراثت وقتی ازش دوری گم میشه احساست

دلتنگیه خونه پس میکشه پاتو هرجا بری غربت راهی شده با تو

گاهی واسه رفتن راهی شدن بس نیست نمیرسی وقتی مقصد مشخص نیست

مقصد یه وقتایی نقطه ی آغازه فرود بی اجبار خودش یه پروازه گیرم رسیدی به مرزای ناخونده چی میشه تکلیف دلت که جا مونده

قطره فقط با عشق میتونه دریا شه بمیره اونی که مرد سفر باشه یعنی تمومه میراثت وقتی ازش دوری گم میشه احساست

دلتنگیه خونه پس میکشه پاتو هرجا بری غربت راهی شده با تو



Babak Zarrin Khake Vatan Lyric

ZibaMatn.IR