بی تو مهتاب شبی باز از آن گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنباله تو گشتم
شوقه دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشقه دیوانه که بودم , که بودم که بودم یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن لحظه ای چند بر این آب نظر کن نظر کن با تو گفتنم حذر از عشق ندانم سفر از پیشه تو هرگز نتوانم نتوانم
با تو گفتنم حذر از عشق ندانم سفر از پیشه تو هرگز نتوانم نتوانم
در نهان خانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
یادم آید شبی با هم از آن گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم گشتیم با تو گفتنم حذر از عشق ندانم سفر از پیشه تو هرگز نتوانم نتوانم