سلام ای آشنا با موجه دریا سلام ای تشنه تر از خاک صحرا سلام آقا حسینم
سلام ای پیکرت در خون تپیده سلام ای اشک جاری از دو دیده سلام ای تشنه تر از خاک صحرا
سلام ای آشنا با موجه دریا سلام ای تشنه تر از خاک صحرا سلام آقا حسینم
سلام ای پیکرت در خون تپیده سلام ای اشک جاری از دو دیده سلام ای تشنه تر از خاک صحرا حرم شد کعبه ی آمال عباس دلا خون گریه کن بر حاله عباس ز هر سوسوی او تیری رها شد به تیغی دستش از پیکر جدا شد , به تیغی دستش از پیکر جدا شد نه ممکن بود آرد تا حرم آب صدا می آمد از طفلان بی تاب , صدا می آمد از طفلان بی تاب مگو چون گشت اسمش تیر باران مگو از آن همه اشکش به دامان
مگو از هر طرف تیری رها بود مگو آماج موج نیزه ها بود , مگو آماج موج نیزه ها بود