وقتی غریبی تویه خونه ات باید بیای از خونه بیرون میشی به تحمل میشی سرد باشی
وقتی یه عمر زخم خوردی باید چجوری مرد باشی باید چجوری مرد باشی چیزی برای من نمونده من بی دفاع میشم بی فایده ست فریاد اما با اعتراف آروم میشم اونقدر تنهایی کشیدم دنیا منو از یاد برده من تیره میپوشم بفهمی توو خاطر من عشق مرده تو خاطر من عشق مرده
این قصه پایانی نداره میشی به تحمل گاهی غرورت میگه باید امشب بخوابی زیر این پل
وقتی نیمتونم با حرفام این خونه رو از نو بسازم باید فراموشم بشه عشق باید یه چیزایی ببازم چیزی برای من نمونده من بی دفاع میشم بی فایده ست فریاد اما با اعتراف آروم میشم اونقدر تنهایی کشیدم دنیا منو از یاد برده من تیره میپوشم بفهمی توو خاطر من عشق مرده تو خاطر من عشق مرده