یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
هرجا که گُل ها می شکفتندهرجا پرنده در پناهِ سبزه ها آواز سردادوقتی گُلِ مهتاب در تالاب رقصیدوقتی گُلِ خورشید هم از نور نوشیدوقتی که دنیا چشمِ خود از خواب بگشادمن در دیاری دور، دور از تیرگی هادر یاد خواهم داشت:خورشیدِ زیبا را که هر روزدر خانه گُل می کرد، آرامآری! برایمزیباترین خورشیدِ عالم بود، مادر...