زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
شعرکوتاه رزیتانجفی
شعرکوتاه ، چامک ، هایکو ، دلنوشته، شعرنو
کشتی
در بند بندر
نه پهلوی اوست...
متن رزیتا نجفی
از آسمان من ترس می بارد
چکه های نازک تردید
کوررنگی ام وبالی شد
آسمان مگر آبی ست؟...
متن رزیتا نجفی
کمی برفی
کمی بارانی
کمی پاییزی
کمی بهاری ست
هوای دلم...
متن رزیتا نجفی
آتشفشان سکوتم!
آسمانی کبود که نباریده بند آمده
زنبقی که از زیر سنگ روییده
نیلوفری که دستش به خشکی نرسیده...
متن رزیتا نجفی
رگ هامان کبود
ببار خودکار!...
متن رزیتا نجفی
مجروح زمانم
از نیش عقربک هایت
ای شاه نشین!
چگونه حساب می کنی
این نفس های باطل را؟...
متن رزیتا نجفی
ستاره که نه
ابری در آسمان از آن من است
که به شیروانی های رنگی
دلخوش نیست...
متن رزیتا نجفی
دلم زمستانی می خواهد
آنقدر برفی
که هیچ از دنیا نبینم...
متن رزیتا نجفی
مارا چه به رقصیدن؟!
به تکرار آوارگی
چرخاچرخ
به کجا خواهی رسید
گوی جهان!...
متن رزیتا نجفی
جهان آفرید
گذاشت رفت!...
متن رزیتا نجفی
داغ داغ سرکشید
تنهایی اش را
زنی در کافه...
متن رزیتا نجفی
فارغ نمی شوم از اندوه
دیری ست حامله ام...
متن رزیتا نجفی
ایستاده
در انتهای صف
زنی که کفشش بلند و
آسمانش کوتاه است...
متن رزیتا نجفی
لپ های آینه را رنگ می زند
آشفته زنی
هرروز...
متن رزیتا نجفی
من خالق یک رنگم
قرمزِ خاکستری
رنگ درد
می بینم آن را
بر این لیوان ها
بر برگهای بنجامین
و گاهی
بر دستگیره ی در...
متن رزیتا نجفی
می توانست گلزاری باشد
برهوت دلم
با شاپرکهای سرمست
که ندانندبر زنبق طناز بگردند
یاسوسن چلچراغ
و نسیمی
که نداند کلزا را بنوازد یا بابونه را
اگراینجا بودی...
متن رزیتا نجفی
شمعی بیار
برای این شمعدانی ها...
متن رزیتا نجفی
پشت اشتیاقی گرم
جامانده بوسه ای
ای دهانت طعم نجات!
نزدیکتر بیا...
متن رزیتا نجفی
نگهت داشته ام
در میانه ی جانم
آنجا که « رز » ها
رازها دارند...
متن رزیتا نجفی
دشت تازه ، هوا ناب
دلم اما
پیش انزوای تلخ توست
جزیره!...
متن رزیتا نجفی
باران
باران
باران
از حال ما که خبر برد به آسمان؟!...
متن رزیتا نجفی
گذری نیست
از این باران
نبض آسمان در دست توست...
متن رزیتا نجفی
رودی
برنخاست از بستر
و دریا
تاابد بی خبر...
متن رزیتا نجفی
برفم
بی صدا
می بارم...
متن رزیتا نجفی
چه خوب بود زمستان
هروقت می رسید
خانه مان گرم می شد...
متن رزیتا نجفی
ویرانم
اما هنوز
سایه برگهای تو بر دیوارم
زرد نیست...
متن رزیتا نجفی
یک کران نگاه می شوم
وقتی که آبی چشمانت
به سبز می زند
دریا!...
متن رزیتا نجفی
پیدا نمی شوم
مانند آن درخت درجنگل...
متن رزیتا نجفی