زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
اشعار مریمگمار
شعر های سپید مریمگمار
باید برگردم
به لهجه ی پست مدرن شکفتن!
تا فاصله را بردارم از چشمه های روان
و بچکم بر گلوی مشبکِ زمین
که زیبایی اش را از تو می گیرد
مریم گمار...
متن مریم گمار
تا شکل دیگر بگیرد اقامه باد
و برسد به شریان دقیقه ها
که بر اعصاب زمان کشیده می شود
تا سر بروم از شب های نابالغ
که به تقدس نشانده ای
شیارهای ملایم روز را
مریم گمار...
متن مریم گمار
تاب می خورم بر سکوت اندیشه
که از عصیان سطرها
بر لایه ها ی پاییز زرد می شود
ای اشتیاق پریدن، در ژرف ترین گذر گاه.
برم گردان!
به بند ناف بریده
به تعادل آفتاب
به لبخندی تازه
مریم گمار...
متن مریم گمار
تا زن حواسش را گم نکند
لای شب بوها و سر نخورد
بر صدسال تنهایی مریم
از گلوی این سطرها
مجال آفتاب چکیده می شود
بر هفت پنجره
برنصف النهار موهاش
مریم گمار...
متن مریم گمار
جیغ می کشد دشت
تا سکوت پنجره
در فرم دیگری
گل بگیرد در صورت باد
نور را کشیده
به آبی رگ ها...
با نبضی تند
مریم گمار...
متن مریم گمار
زن رسیده
به بی وزنی خواب، گره خورده
به چَشم های سه بعدی پنجره
رگ های بریده اش آماس
در ضلع دوم دست هات
مریم گمار...
متن مریم گمار
زن رسیده
به بی وزنی خواب،
گره خورده به چَشم های سه بعدی پنجره
رگ های بریده اش آماس
در ضلع دوم دست هات
جیغ می کشد دشت
تا سکوت پنجره
در فرم دیگری
گل بگیرد در صورت باد
نور را کشیده
به آبی رگ ها...
با نبضی تند
تا زن حواسش را گم ن...
متن مریم گمار
بیا و حلول کن
در خواب عمیق خیابان ها
بر میدان های بی لبخند
که دیریست نامم را فراموش کرده اند
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای تکثر نور در لحظه های موازی
بگو از کدام شب تاریک گذر کرده ام ؟
که حالا
به جشن نشسته ام چشم های تورا
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین !
که از تلاقی منظومه ی دست هات
و ابریشم موهام شعر اتفاق می افتد
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو!
کجای کلمات بنشینم به رُستن
که رد پای تو نباشد
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای شکوفه ی سپید
بگو چطور پنهان کنم زیبایی ات را
که از لبخند آفتاب
وجیک جیکِ گنجشک ها تو می ریزی
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای بغض فروخورده ی کلمات !
بگو چقدر مانده تا برسم
به دست های یقین؟!
وقتی پای بهار
به سطر تردید باز شده است
مریم گمار...
متن مریم گمار
به تکامل رسیده بود،
به نور
وبه هیات شکوفه ای
در باد می رقصید،
درحد فاصل آب واتش
و مرا به تقویمی سبز فرا می خواند
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین !
خورشید در دست های تو
تقطیع می شود
لا به لای همین سطرها
که از ادامه نبض اش
می ریزد ترنم بوسه.
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو چگونه؟
از دهانِ پلک هات بیرون بزنم
که خود اتفاق تازه ای در تنم!
مریم گمار...
متن مریم گمار
بر می گردم به نقطه های روشن
به تو که ریشه دوانده ای
کوچه به کوچه در صدای واژه ها.
مریم گمار...
متن مریم گمار
نگاه کن!
چقد زیبا از لب کلمات
بلند شده ای
و جای استعاره نشسته ای
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین چگونه!
پایم به خیابان تو می چرخد
به دقیقه ها.
تا حدود بختم
از چشم های تو بگذرد
و هربار به شکل تازه ای
هجا کند دوستت دارم را
مریم گمار...
متن مریم گمار
باید بی خیال شوم!
بی خیال زخم های کهنه
و روایت ها سوخته.
مریم گمار...
متن مریم گمار
نشسته ای در اندیشه رگ ها
و فیلم لبخندت در چشمم
مونتاژ می شود
حالا نگاه روشنت
از آب و افتاب می گذرد
تا بپیچد بر زوایای متفاوت تنم
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو چند لب خند به نیم رخِ روز ببخشم؟
که بابونه از هفت جهت، از آستین باد بریزد
و نامِ تو تشدید شود
بر حواسِ آفتابی ام
در ساعتی که رگ هات روشن ترند.
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین چگونه!
حروفِ الفبا بر سطرها کش می آیند
تا برسند به زاویه ی تصدیق.
و طرحی تازه شوند بر مردمکِ چشم هات
این موی رگ های عصیان!
مریم گمار...
متن مریم گمار
دست بکش به حروفِ جویده
به رگ های متروک
تا بیرون بزنم طیف طیف از منشورِ پنجره
بر گیلاس های امید
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای دقیقه های روشن در زیباییِ رفتار!
بگو چگونه ذره بتکانم!
از سایه
که از هر دریچه ممنوعه یی می ریزد
در حصارِ تاریکی
مریم گمار...
متن مریم گمار
و هیچ شناسنامه یی نمی دانست
نامِ تو
آونگ شده بر شانه های خوش بختی
مریم گمار...
متن مریم گمار
می تازه!
به رستگاری کلمه رفته بودی
به ضیافتِ یک بوسه!
تا ریشه بگیری در طلیعه ی نور
و به نمایش بگذاری
شکلی از مجالِ بودن را
مریم گمار...
متن مریم گمار
صبح را وعده داده بودی
وقتی از ترانه ی انگشتان ام
گذشتی با حجمی تازه!
مریم گمار...
متن مریم گمار
گردن چرخانده ای به اضطراب
در پس حفره های مجروح
صدا میزنی مرا
ای بابونه اندوه
بگو چگونه بسرایم ؟
فوران اشک در صدایت را
که شکل در همی از ایستادن بادی
جلوتر بیا
به موازات لب های پنجره
حالا بگو در این تخیل غلیظ
در انتظارِ کدام اشاره ی...
متن مریم گمار
جلوتر بیا
به موازات لب های پنجره
حالا بگو در این تخیل غلیظ
در انتظارِ کدام اشاره ی باران
باشم ؟
که از بسامدش
رنجی ناگزیر بر سرم نریزد
وپرت نشوم بر شمایلِ تاریکی
که ذهنی مرطوب را پس می دهد
مریم گمار...
متن مریم گمار
ادامه