زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
مهدی بابایی ( سوشیانت)
مهدی بابایی ( سوشیانت)، اینستاگرام:mahdi.babaei.sushiyant@مجموعه آثار چاپ شده: دل تو نازکتر از بال سنجاقک.(شعر)مگذار زنبورهای قهر، کندو بسازند(شعر)
عاشقان را در گورستانی،
در کنار آسیاب های بادی،
در زیر سایه ی چند سپیدار و سیب و بید،
به خاک بسپارید،
تا با قار قار کلاغان در آن تنهایی ژرف گور،
افزون شود اندوه شان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
تو در دشت،
لاک می زنی ناخن هایت را ،
با خون سرخ گلبرگ های شقایق...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
تو پلک می زنی،
و انگار شاپرکی بال بال می زند،
در یک باغچه ی پر از گل...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
اینک کودک استبداد،
گردن بندی به سینه دارد،
از شاپرک های مرده ی آزادی...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
باد هم در گریز همیشگی،
لحظه ای می ایستد،
به تماشای زیبایی تو در دشت...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
جویباری که آبش از بیشه ی دور،
آرام آرام می آمد،
ناگهان دست های تو را لمس کرد ،
و به تندی گریخت در دشت...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
ناگهان شبح باد،
می بندد پنجره را با افسونگری،
به روی گنجشک نشسته بر لبه ی گلدان،
برای دلخوشی کودک استبداد...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
در سکوت جهان،
در جنگل استبداد،
باد زمستانی با سوتکی بر لب،
به سرعت می گذرد،
از دو پنجره ی رو در روی،
کلبه ی متروکه ی آزادی...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
روباهی تشنه،
تند تند پوزه در آب فرو می برد،
و جویبار از ترس،
با هر موج ریز خویش،
لرزان لرزان،
می گریزد در مه تا ابدیت...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
در هر بهار،
جهان پر از حسرت آزادی می شود،
در لحظه ی خیره شدن کرم خاکی،
به جرقه ی پرواز پروانه در آسمان صاف ...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
قورباغه ای غرق در سکوت ژرف برکه ی زندگی،
خیره در آینه ی یک دانه انگور بر خاک افتاده،
می نگرد به گذر تند فصل ها در سپیده دم خمار زندگی...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
در گذر فصل ها،
همین جویبار جاری،
که اینک اسب های وحشی با شیهه ای می نوشند از آن،
کمی پایین تر در سایه سار درخت های مهتاب زده،
دهان آتشین گرگی خنک می شود از آن،
در فصلی دیگر...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
در هر زمستان،
لحظه به لحظه می شکند آینه ی جویبار،
با گریستن برف بر شانه های بید،
در زیر تابش آفتاب تموز...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
قرینه ی لبخندت،
گاه چون هلال ماه در آسمان،
و گاه به سیب سرخ دو نیم شده می ماند،
گاه دست نیافتنی، گاه دست یافتنی...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
از عطر نفس هایت،
زنبوری به اشتباه می نشیند،
بر گلبوته ی گیسویت در دشت...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
زیبایی،
سوار بر قایقی چوبی،
سرگردان است،
در دریاچه ی بی کران چشم هایت...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
مژه هایت،
نرده های استبدادی ست،
بر گرداگرد زیبایی چشم هایت...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
چشم های سبز و گونه های سپید و لب های سرخ تو،
پرچم جمهوری اهورایی غم زده گان جهان است...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
چشم های سبز تو،
در زمستان های برفی،
همیشه یاد آور چمنزارهای سبز بهارند...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
همین که پلک می گذارم بر هم ،
مدام می تراود از ذهنم ،
رویای دل انگیز تو...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
تو پلک می زنی،
و انگار شاپرکی،
بال بال می زند در باغ...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
یاد تو،
پیوسته در گذر و تکرار،
از سرزمین من است،
چون گذر شب و روز،
یا چون گذر پاییز و زمستان و بهار و تابستان...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
یاد تو،
گاه چون رویش گلی زیباست،
بر خاک وجود من،
و گاه چون زخمی جانکاه است،
بر تن رنجور من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
یاد تو،
گاه چون پرنده ای اسیر است،
در قفس ذهن من،
و گاه چون بارش باران است،
بر جنگل گریه ی من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
یاد تو،
گاه چون پروانه ای است،
نشسته بر گلبرگ آرامش من،
و گاه چون بارش تگرگ است،
بر دشت دلتنگی من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
یاد عشق تو،
چون زوزه ی گرگی ست،
در سکوت برفی خیال من،
و یا چون آتشی شعله ور است،
در سرمای تنهایی و تاریک من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
یاد تو،
چون آفتابی تموز است،
در هر شب چشمان من،
و یا چون سنجاقکی سرگردان است،
در برکه ی چشمان من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن مهدی بابایی
در خیالم،
دختری از عصر پارینه سنگی،
شانه می زند بر گیسوان بلندش،
در آینه ی گودال های روشن آب باران،
و مردی از پشت تکه سنگی،
به تماشا نشته است،
آبتنی دختری باکره در برکه را،
و این سر آغاز نخستین داستان عشق در جهان است...
مهدی بابایی ( سوشیانت ...
متن مهدی بابایی
به یاد انسان های عصر پارینه سنگی،
آتشی می افروزم در دهانه ی غاری،
در دریاچه ی خیالم،
زنی سوار بر پاره تخته ای،
به کشف جزیره های دور دست می رود،
در پی آزادی...
مهدی بابایی ( سوشیانت )...
متن احساسی
یاد تو،
چون مزرعه ای است در وجود من،
و چون جویباری جاری است،
بر دشت و پیکر من...
مهدی بابایی ( سوشیانت)...
متن مهدی بابایی
ادامه