
مهدی بابایی ( سوشیانت)
مهدی بابایی ( سوشیانت)، اینستاگرام: mahdi.babaei.sushiyant@ مجموعه آثار چاپ شده: دل تو نازکتر از بال سنجاقک.(شعر) مگذار زنبورهای قهر، کندو بسازند(شعر)
هر روز،
با تابش خورشید در پرچم آسمان،
عشق،
بی مرز ترین کشور جهان ست،
برای دوست داشتن تو ...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در کوچه ی بن بست استبداد،
کودک سکوت،
با سنگ واژه ی ترس،
پرنده ی فریاد را کشته،
بر شاخه ی درخت شعر شاعران...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
عشق، کبوتر سپیدی ست،
آرمیده بر سینه ی تو...
سرنوشت این قصه چه خواهد شد،
پرواز یا اسارت در قفس چنگ...!؟
مهدی بابایی ( سوشیانت )
هر شب،
به هم می بافم،
شعر گیسویت،
در خیالی عاشقانه،
ای دلپذیرترین خواسته ی جهان...!
مهدی بابایی ( سوشیانت )
هر شب، فکرهایت را برهنه کن،
در آغوش نگاهم،
و عشق را نقاشی بکش برایم،
ای دختر باکره ی شعر ...!
مهدی بابایی ( سوشیانت )
هر شب،
فکرهایت را برهنه کن،
در آغوش نگاهم،
و عشق را ،
نقاشی بکش برایم،
ای دختر باکره ی شعر ...!
مهدی بابایی ( سوشیانت )
دو سرخی براق در جهان،
یکی لب های تو و دیگری گیلاس،
یکی دلچسب فصل عشق،
دیگری گوشواره ی باغ شعر...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
شعر در اندیشه ام ،
کشوری ویران ست ،
که در سپیدی پرچم چشم هایت،
شیر عشق می بیند ،
و خورشید آزادی !
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در باغ زندگی،
می مکد شهد عشق،
از گلبرگ لب هایت،
زنبور خیال ...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
پروانه ی عشق،
محو تماشای نگاهت،
ناگهان در جویبار جنون،
می افتد و می میرد...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
عشق،
انار سرخی ست،
در دست های دختر زندگی،
و آزادی،
گیسوی بلندی ست،
که ریخته تا شانه ی شعر...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
اندوه در جهان،
پر از تکرار است،
چو تکرار بارش باران،
چو تکرار بال زدن پرنده،
چو تکرار شب و روز ...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
آزادی، یک انار چاقو خورده ی خونی ست،
افتاده در دست های خون آشام استبداد...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در لحظه ی غروب،
ناگهان،
سگ اندوه، گاز می گیرد،
پای کودک احساس را...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
یاد آزادی،
شاپرکی خسته از پرواز است،
که ناگهان می نشیند،
بر شانه ی اندیشه ام...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در دشت اندیشه ام،
دو اسب بی وقفه می دوند،
یکی اسب سپید آزادی،
یکی اسب سیاه عشق. ..
مهدی بابایی ( سوشیانت )
آنقدر انس به آن شیرینی لبخندت دارم،
که هوس دارم از کندوی عسل لب هایت،
به اندازه ی نوک زبانی بچشم و بمیرم...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در لحظه ی نگاهت، گربه ی احساس،
لیس می زند، دست کودک عشق را...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
ترس، سگ نگهبان، کاخ استبداد است...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
گیسوی سیاه تو،
هر روز تکه ای لمس شدنی از شب است،
که انبوه ستاره های آزادی،
بر آن می درخشند...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
دو سرخی براق در جهان،
یکی لب های تو، و دیگری گیلاس،
یکی دلخواه عشق، و دیگری دلخواه هوس...
مهدی بابایی ( سوشیانت )