زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
کتایون آتاکیشی زاده
مینویسم تا اتفاق بیفتد!
لذت بخشش، به ترمیم یک رابطه است؛
نه جدایی دو نفر؛
آن هم هنگامی که حتی برای عذرخواهی
بهانه ای برای دیدار هم نداشته باشند.
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
ماه را چه کسی از زمین رنجاند
که این گونه به آغوش تیره و تار آسمان پناه برد؛
آنچنان که تنهایی را
به معشوقه ی میلیاردها آدم بودن،
ترجیح داده است؟!
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
دلتنگی چیست؟!
حسی که نشان میدهد،
ده درصد از امید به زندگی شما
بدون شخص مورد نظر باقی مانده است..!
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
بدان که هیچ چیز آرامش صدایت را ندارد؛
حتی وقتی داد می زنی.
چیزی مظلومیت نگاهت را ندارد؛
حتی هنگامی که رویت را برمی گردانی و قهر می کنی.
هیچ چیز با مهربانی دستانت برابری نمی کند؛
حتی اگر آنها را از دستانم دریغ کنی.
هیچ کس قادر نیست با علاقه ی...
متن کتایون آتاکیشی زاده
می گویم دوستش دارم.
ذوق زده می شود.
نه اینکه بخندد؛
ضربان قلبش از روی پیراهن دیده شود؛
یا حرفی بزند.
اما چشمان آبی رنگش آنچنان می درخشد،
گویا نور طلوع خورشید روی آب دریا افتاده است.
من می دانم که این برق نگاه
از هزاران دوستت دارمِ متقا...
متن کتایون آتاکیشی زاده
هرصبح قبل از آنکه موهای پریشانش را شانه بزند،
او را در اوج بهم ریختگی
در آغوش می گیرم.
باید باور کند که او را دوست دارم.
با موهای نامرتب،
موهای رنگ نشده ی سفید،
لباس راحتی ساده،
چهره ی بدون آرایش،
صورتی رنگ پریده،
لاک هایی رنگ و رو رفت...
متن کتایون آتاکیشی زاده
انگار چهره اش را
با یک قلم ظریف
روی تنه درخت های شمال تراشیده اند؛
که اینگونه عطر آشنا ی تنش را دوست دارم.
-کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
من از شب نمی ترسم.
اما خاطرات ترسناک اند.
تاریکی بعد از به یاد آوردن آنها، یک ظلمت معمولی نیست.
مرا به یاد آرامستان می اندازد .
جایی که مردگان آرام می گیرند و بازمانده ها آشوب می شوند؛
از یادی که از دیگران به جا مانده است.
خاطرات مرا یاد قبر...
متن کتایون آتاکیشی زاده
آغوش بی خوابی باز است؛
به روی تمام احوال ناگفته
و ناشنیده ی جهان..!
حلال فکر و خیال نه؛
اما احساساتت را پاک می کند.
آنچنان که هرشب،
ذره ای از روحت
خراشیده شود!
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
دست نیافتنی بودن ماه
از دوست داشتنی بودنش کم نمی کنه...
مثل تو :)!
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
عشق یعنی
زیباترین لبخند تو
نصیب آینه ای است
که چشمانِ من
برایت فراهم می کند :)...
متن کتایون آتاکیشی زاده
بدنِ تب دارم را
محکم در آغوش بکش؛
آتشِ عشق از قلب تا نگاهم زبانه کشیده است.
هوا را از من بگیر؛
نفسم را قطع کن؛
آتشی که خفه نشود
دیگران را خفه خواهد کرد!
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
بی تو
من در بهترین حالت ممکن
غمگینم...
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
انگار به کسی نگفتم کجا دارم می رم و ی ساختمون روی سرم آوار شده و ی تیرآهن بزرگ افتاده روی بدنم و نمی تونم از جام تکون بخورم!
گوشیم درست تو همون لحظه که تنها راه نجاتمه، حواس پرتی و شارژ نکردنش رو با روشن نشدن صفحه ش می کوبه توی صورتم!
دستم رو به ...
متن کتایون آتاکیشی زاده
گاهی
بند بند جسم و
وجب به وجب روحت را
حال بد مطلق، محکم در آغوش خود می فشارد.
آنگاه نه راه فراری هست تا در بغضی که هرلحظه حصارش را برایت تنگ تر می کند، هوایی برای تنفس جست و جو کنی؛
نه میلی هست تا همراهی اش کنی، تن به او بسپاری و دَم به دَم سر...
متن کتایون آتاکیشی زاده
مثل تمام جمعه ها
نبودنت از هر وقت دیگری بیشتر به چشم می آید.
هیچ وقت نبودی و شاید هیچ وقت هم نباشی اما تصویری که از تو در ذهن من وجود دارد یک دلتنگی بی دلیلِ وصف نشدنی را پدید می آورد.
دلتنگی برای چیزی که تجربه نکرده ام و غبطه خوردن برای احساسی...
متن کتایون آتاکیشی زاده
بند بند وجودم را
نذر آغوشت کرده ام؛
تو حاجت برآورده شده ام باش
گناهش با من...
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
ریاضی شیرین است؛
اگر مشتق گرفتن از فاصله بتواند انسان ها را بهم نزدیک کند.
جغرافیا می تواند دوست داشتنی باشد؛
اگر آغوش را بهترین جا برای زیستن معرفی کند.
و ادبیات به آن شرط شیرین است؛
که سوم شخص مفرد را از بین من، تو و ما بردارد!
- کتایون...
متن کتایون آتاکیشی زاده
شاید اگر قاصدکی فوت نمی شد
هیچ آرزویی بر باد نمی رفت..!
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
کاش این قاب عکس
برای هردویمان جا نداشت...
کاش کادر کوچک دوربین
آن لحظه مجبورت می کرد
تنگ در آغوشم بگیری!
به قلم: کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
تصویر تو چشمانم را گرم می کند
و تو مانند شمعی آب شده
از نگاهم سرازیر می شوی؛
و اینگونه مهر و موم می کنی
لب هایی را که برای ابراز علاقه
گشوده شده بودند...
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
ی حالتی هست
که قلب ی ضربان رو جا می ندازه؛
به نظرم قشنگ ترین دلیلی که می شه براش آورد اینکه
اون لحظه یاد معشوقه ش می افته :)
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
تصویر خود را در سیاهی چشمانم نظاره کن؛
ماه را در آسمان شب می بینی؟! :)
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
آنچه باید فراموش می شد
به آغوش فشردم؛
دردی در من جوانه می زند،
که به آن آب می دهم... :)
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
نه شکوفه ای، که با بهار از راه برسی
نه بارانی، که از آسمان بباری؛
کسی تو را پست نخواهد کرد؛
مروارید نیستی که با امواج به ساحل برسی؛
گروگان هم گرفته نشدی، که پول تو را مجدد به من نزدیک کند؛
راهی برای برگرداندنت نیست؛
تو با پاهای خودت از ...
متن کتایون آتاکیشی زاده
من می توانم گاهی
مرگ را به جانِ نداشته ام بخرم؛
هزینه اش می شود یک لبخند سرد
که تو پرداخت می کنی... :)
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
می گوید آن دنیا
جان های رفته را
به مردگان باز می گردانند؛
دیدارِ تو،
جانِ من،
به قیامت!
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
شب،
قرار بود آغوشی تسکین دهنده
برای زخم های روزمان باشد؛
نه ترکه ی خشکی از درخت اندوه
که بر روح ظریفمان فرود می آید...
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
یک مشت هورمون مترشحه
توسط داروی ضد افسردگی،
جای خالی انسان های از دست رفته را
پر نمی کند :)
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
فصلی را به انتها رسانده ام
که برای بهار بودن؛
به طراوت نگاه،
و عطر آغوشِ تو
محتاج بود.
- کتایون آتاکیشی زاده...
متن کتایون آتاکیشی زاده
ادامه