زیبا متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
اشعار مریمگمار
شعر های سپید مریمگمار
ای شکوفه ی سپید
بگو چطور پنهان کنم زیبایی ات را
که از لبخند آفتاب
وجیک جیکِ گنجشک ها تو می ریزی
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای بغض فروخورده ی کلمات !
بگو چقدر مانده تا برسم
به دست های یقین؟!
وقتی پای بهار
به سطر تردید باز شده است
مریم گمار...
متن مریم گمار
به تکامل رسیده بود،
به نور
وبه هیات شکوفه ای
در باد می رقصید،
درحد فاصل آب واتش
و مرا به تقویمی سبز فرا می خواند
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین !
خورشید در دست های تو
تقطیع می شود
لا به لای همین سطرها
که از ادامه نبض اش
می ریزد ترنم بوسه.
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو چگونه؟
از دهانِ پلک هات بیرون بزنم
که خود اتفاق تازه ای در تنم!
مریم گمار...
متن مریم گمار
بر می گردم به نقطه های روشن
به تو که ریشه دوانده ای
کوچه به کوچه در صدای واژه ها.
مریم گمار...
متن مریم گمار
نگاه کن!
چقد زیبا از لب کلمات
بلند شده ای
و جای استعاره نشسته ای
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین چگونه!
پایم به خیابان تو می چرخد
به دقیقه ها.
تا حدود بختم
از چشم های تو بگذرد
و هربار به شکل تازه ای
هجا کند دوستت دارم را
مریم گمار...
متن مریم گمار
باید بی خیال شوم!
بی خیال زخم های کهنه
و روایت ها سوخته.
مریم گمار...
متن مریم گمار
نشسته ای در اندیشه رگ ها
و فیلم لبخندت در چشمم
مونتاژ می شود
حالا نگاه روشنت
از آب و افتاب می گذرد
تا بپیچد بر زوایای متفاوت تنم
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو چند لب خند به نیم رخِ روز ببخشم؟
که بابونه از هفت جهت، از آستین باد بریزد
و نامِ تو تشدید شود
بر حواسِ آفتابی ام
در ساعتی که رگ هات روشن ترند.
مریم گمار...
متن مریم گمار
ببین چگونه!
حروفِ الفبا بر سطرها کش می آیند
تا برسند به زاویه ی تصدیق.
و طرحی تازه شوند بر مردمکِ چشم هات
این موی رگ های عصیان!
مریم گمار...
متن مریم گمار
دست بکش به حروفِ جویده
به رگ های متروک
تا بیرون بزنم طیف طیف از منشورِ پنجره
بر گیلاس های امید
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای دقیقه های روشن در زیباییِ رفتار!
بگو چگونه ذره بتکانم!
از سایه
که از هر دریچه ممنوعه یی می ریزد
در حصارِ تاریکی
مریم گمار...
متن مریم گمار
و هیچ شناسنامه یی نمی دانست
نامِ تو
آونگ شده بر شانه های خوش بختی
مریم گمار...
متن مریم گمار
می تازه!
به رستگاری کلمه رفته بودی
به ضیافتِ یک بوسه!
تا ریشه بگیری در طلیعه ی نور
و به نمایش بگذاری
شکلی از مجالِ بودن را
مریم گمار...
متن مریم گمار
صبح را وعده داده بودی
وقتی از ترانه ی انگشتان ام
گذشتی با حجمی تازه!
مریم گمار...
متن مریم گمار
گردن چرخانده ای به اضطراب
در پس حفره های مجروح
صدا میزنی مرا
ای بابونه اندوه
بگو چگونه بسرایم ؟
فوران اشک در صدایت را
که شکل در همی از ایستادن بادی
جلوتر بیا
به موازات لب های پنجره
حالا بگو در این تخیل غلیظ
در انتظارِ کدام اشاره ی...
متن مریم گمار
جلوتر بیا
به موازات لب های پنجره
حالا بگو در این تخیل غلیظ
در انتظارِ کدام اشاره ی باران
باشم ؟
که از بسامدش
رنجی ناگزیر بر سرم نریزد
وپرت نشوم بر شمایلِ تاریکی
که ذهنی مرطوب را پس می دهد
مریم گمار...
متن مریم گمار
گردن چرخانده ای به اضطراب
در پس حفره های مجروح
صدا میزنی مرا
ای بابونه اندوه
بگو چگونه بسرایم ؟
فوران اشک در صدایت را
که شکل در همی از ایستادن بادی
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو درطبیعت تو !
به کدام جهت شعله بگیرم؟
تا طلوع کنم بر نیم رخ کلمات
واز کهکشانی عبور
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای سطر سر به زیر
آویخته بر تلألو ماه
قد کشیدن تو بر ناخودآگاهم را
برگردن کدام حروف معاصر بیاندازم؟
که سبز شود اندیشه اش
در خاک های نابارور
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای یاس در هم تنیده ؛
ظرافت لبخندی در عبور!
به دیدنم بیا!
صدا بزن مرا
که در ادامه ات نشسته
هزار ناگهان تازه
مریم گمار...
متن مریم گمار
می بینی ؟
این نشانه ها؛
از سمت تو،
عبارتیست از نو
که خواب ِواژ ه های گداخته را بهم می زند
مریم گمار...
متن مریم گمار
و من چگونه ورق خوردم
بر صراحت خواب هات
که شکل تو را آویختم بر جنبش نورها
مریم گمار...
متن مریم گمار
حالا چطور از روشنایی برگردم؟
که با ریشه های تو
منشور می شوم.
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای روشنایی بالنده
در گلوگاه پنجره!
ببین که لبانت
رسیده به غشای گردن،
هنوز می پرسی،
چرا در حدود رگ هام شناوری
مریم گمار...
متن مریم گمار
بگو از اِنکسار کدام اضلاع
به نبض جنون می رسم
که رِد انگشتانت نَمانَد
بر اندام زمین
مریم گمار...
متن مریم گمار
ایستاده ای بر شکاف رگ ها
خیره بر اتفاق نیفتاده
بالا می روی لخته های نور را
مریم گمار...
متن مریم گمار
ای ستاره ی مست
نشسته بر استخوان شب
بگو چطور ریشه گرفتی از بطن آسمان
در ریزش این همه درد
نمی بینی که دریچه ها
متن را طرد میکند
مریم گمار...
متن مریم گمار
ادامه