با تمامه وجودم به تو میگم که من عاشقتم کاش توام به فکر این عاشقه دلداده ات باشی یکم
کاش توام عزیزه دل حال مرا بفهمی و درک کنی کاش توام به این دل عاشقو دیوانه ام عادت کنی چشمانت از من بگرفت خواب شبم تاب ندارم تو با منی هر شب تا سحر خواب ندارم
دیوانمو عاقل نشوم عالمی دارم گر عاشقه عشقه تو نباشم بیقرارم ای یار بگو مستیه پیمانه چه سود است وقتی که دو چشمانه تو صد جام شرابست
دستانم اگر سرد شود در همه شبها آغوشه تو بس گرم ترین جای جهان است
عشق آن است که تو باشی نکند روزی جدا شی ای وای از اینکه تو نباشی و نباشی
بگو درد عظیمیست نبودت اقرار کن اقرار کن اقرار که باشی چشمانت از من بگرفت خواب شبم تاب ندارم تو با منی هر شب تا سحر خواب ندارم
دیوانمو عاقل نشوم عالمی دارم گر عاشقه عشقه تو نباشم بیقرارم ای یار بگو مستیه پیمانه چه سود است وقتی که دو چشمانه تو صد جام شرابست
دستانم اگر سرد شود در همه شبها آغوشه تو بس گرم ترین جای جهان است