ای روح مه گرفته ای آسمانه ابری با من ببار تا صبح دیگر نمانده صبری
بدرود با تو ای خوب ای از غزل فراتر برگرد تا سر آغاز ای تکیه گاه آخر ای تکیه گاه آخر در چشم تو نشستن آغاز گم شدن بود این لحظه های بی تو تکرار مرگ من بود
بینه منو نفسهات دیوار بود و دیوار غمگینتر از غروبم در آرزوی دیدار ای روح مه گرفته ای آسمانه ابری با من ببار تا صبح دیگر نمانده صبری
بدرود با تو ای خوب ای از غزل فراتر برگرد تا سر آغاز ای تکیه گاه آخر ای تکیه گاه آخر
از دور بوسه بر تو بر چشمهای گریان از دستهای مؤمن تا شانه های لرزان
برگرد تا سرآغاز تا شاعرانه بیدار تعبیر هر ترانه دیگر خدا نگهدار ای روح مه گرفته ای آسمانه ابری با من ببار تا صبح دیگر نمانده صبری
بدرود با تو ای خوب ای از غزل فراتر برگرد تا سر آغاز ای تکیه گاه آخر ای تکیه گاه آخر