پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
*|💙🐼|یه روز میام می نویسم دنیا بهاره. اون روز لبخندامون پشت هیچ ماسکی قایم نشدن. :)آب💙ی نوشت...
*|💙🐼|شکرگزاری تایمچقدر خوبه که هستی😍✨چه خوب که هوای وهم آبی رو داری 🌧چه خوب که هوای خودمم داشتی🙈چه خوب تر که دوستت دارم💙 همیشه باش، خب؟! من نیاز دارم به اینکه کسی رو مثل تو دوست داشته باشم.. 🚶🏻♀🌻من نیاز دارم به اینکه کسی مثل تو منو دوست داشته باشه 😊اینجا تویی که شبیه خیالاتمی😍فقط تویی که شبیه به دختر خیالاتم میخندی و حرف میزنی💫فقط تویی که حاضرم به خاطرش فسنجون بخورم 🍀🦋فقط تویی که شبیه هیچکس نیستی😉🙈💙🌻به خودت بگیر عشق ...
*|💙🐼|ما خوبیم!💔فقط اندکی قلبامون تیره شده...🖤مهربونیامون کمرنگ شده...😐معرفت تو شهرمون گم شده، عوضش بی مرامی تو وجود خیلیا پیدا شده....😏همه ی همه ی اینا درست....😳ولی رفیق!تو حق نداری بد باشی...😉چون یکی اون بالاست که ناراحتیت،ناراحتش میکنه💙🙈آخه مگه نمیدونی مهمی براش؟! جرعه ای حال خوب🌿آب💙 ی نوشت...
|💙🐼|تو اگه رنگ بودى🎨 میشدی آبی 🦋 اگه میوه بودى😋میشدی توت فرنگی🍓 اگه غذا بودى🤤میشدی پیتزا🍕اگه شیرینی بودی😋میشدی پنکیک🥞 اگه حس بودی😌 میشدی حس راه رفتن کنار دریا🌊اگه مکان بودی🛣 میشدی روستا🌱💚 اگه بو بودی😇 میشدی بوی بارون🌧اگه گل بودی😍میشدی گل آفتاب گردون🌻اگه حیوون بودی🙃میشدی پاندا🐼 اگه ازم بپرسن تو شبیه چی هستی:\ میگم تو همونی که شبیه هیچکسی نیستی.\ آب💙ی نوشت...
═══••✿°•☔❄•°✿••═══همه تو مدرسه میگفتن خوش خندم!دوست،معلم،آشناو...اما الان،ن اینکه خنده رو دوست نداشته باشما،نه!فقط چیز خنده داری وجود نداره...
═══••✿°•☔❄•°✿••═══تنها درخواست من از دنیا ،همین حالا ،اینه که یه نفر بیاددو تا دست یخمو،گرم کنه!همینقدر ساده...همینقدر دلنشین═══••✿°•☔️🥀•°✿••═══...
═══••✿°•☔❄•°✿••═══من رو همتون حساب باز کرده بودم!از رفیق تا معلم...ولی خودتون این حساب بستید...
═══••✿°•☔❄•°✿••═══ای بانو عالم! می خواهم بنویسم ولی، کلمات ساز مخالف میزنن! تو که وجودت، واژه واژه از دین خداست... تو که خود ایمانی! مددکن مادرم... خسته ام! خسته از این همه تفاوت و دورنگی.. نماز می خوانم، اما.. قبله ام دنیاست... دست نیازم به خداست و رد نگاهم ب بنده خدا! فریاد ایمانم بلند است ولی زمزمه هایم طاغوتی است! حالم خراب است بانو! نام تو دوای دردهاست! نام تو رمز معجزه هاست! ای مادر! جواز شهادتم را امضاکن...
═══••✿°•☔🌧•°✿••═══ از زندگی با مردم! از حرف زدن، خستم! کاملاً تو خودمم.... به خودم فکر می کنم. پوچ، خالی از حس، ترسناک.....چیزی ندارم به کسی بگم هرگز، به هیچ کس،هیج وقت،هیچ کجا،حرف نخواهم گفت!...»...